پنجشنبه 31 فروردین 1385

شيرين عبادی در برلين: حاضر نيستم حتا يک سرباز آمريکايی پايش را به خاک ايران بگذارد! صدای آلمان

کنفرانس مطبوعاتی شيرين عبادی در برلين

شيرين عبادی حقوقدان ايرانی و دارنده‌ی جايزه‌ی صلح نوبل که به مناسبت انتشار کتاب خاطراتش تحت عنوان «ايران من» به زبان آلمانی، به پايتخت آلمان سفر کرده است، روز چهارشنبه ١٩ آوريل ٢٠٠٦ در يک کنفرانس مطبوعاتی در اين شهر شرکت کرد و به پرسش‌های روزنامه‌نگاران پاسخ داد.

در آغاز از طرف بنگاه انتشارات Pendo در آلمان، به شيرين عبادی خوش‌آمد گفته شد و از وی به عنوان نخستين قاضی زن در ايران که پس از انقلاب اسلامی از سمت خود برکنار شد و نيز برنده‌ی جايزه‌ی صلح نوبل ستايش به عمل آمد. در معرفی کتاب خاطرات (اتوبيوگرافی) شيرين عبادی گفته شد که اين کتاب بطور همزمان در ١٢ کشور جهان منتشر گرديده و سندی برجسته برای دليری و فعاليت سياسی است که همزمان نگاهی ژرف به درون زندگی نويسنده را ممکن می‌سازد.

شيرين عبادی در سخنان خود نخست از حضور روزنامه‌نگاران سپاسگزاری کرد و يادآور شد که سفر وی به برلين به دليل انتشار کتاب زندگينامه‌اش صورت پذيرفته است. اين کتاب خاطرات زندگی او از ايام کودکی تا زمان دريافت جايزه‌ی صلح نوبل را دربرمی‌گيرد.

عبادی گفت که چندين رويداد مهم سياسی از سقوط مصدق تا انقلاب اسلامی را در زندگی تجربه کرده و به مناسبت شغلی درگير پرونده‌های مهمی بوده است. همچنين شاهد تولد جامعه‌ی مدنی و سازمان‌های غيردولتی (NGO) در ايران بوده و خود نيز نقش کوچکی در ايجاد آن‌ها داشته است. وی افزود که پرونده‌هايی در اختيار داشته است که شرح هر يک از آن‌ها می‌تواند موضوع کتاب جداگانه‌ای باشد.

عبادی خاطر نشان ساخت که به عنوان زنی از يک خانواده‌ی متوسط، در زندگی راه دشواری را پيموده و اعتلای اجتماعی او نتيجه‌ی مستقيم فعاليت و پشتکار شخصی بوده است. او در يک کشور اسلامی زندگی می‌کند و به دليل زن بودن، شغل مورد علاقه‌اش يعنی قضاوت را از دست داده است. وی در جامعه‌ی پدرسالاری به دنيا آمده است که در آن گواهی دو زن هم‌ارزش گواهی يک مرد است. اين‌ها نشانگر آن است که شرايط مساعدی برای رشد و ترقی نداشته است، اما عليرغم تمام اين مشکلات، تا حدودی توانسته است به خواسته‌های خود جامه‌ی عمل بپوشاند.

شيرين عبادی گفت که مخاطبين اصلی او در کتابش زنان در کشورهای اروپايی و آمريکا هستند و او می‌خواهد به آنان نشان دهد که در جوامعی زندگی می‌کنند که پيروزی برايشان بسيار آسان‌تر به دست می‌آيد. با اين حال مايل است بگويد که هر انسانی معمار سرنوشت خويشتن است.

در بخش پرسش‌های روزنامه‌نگاران، از شيرين عبادی توضيحی در مورد فعاليت جديد وی به عنوان يک نويسنده خواستند. وی در پاسخ گفت که او يک فعال حقوق بشری است و قصد فعاليت‌های ديگری را ندارد و در بازی‌های قدرت نيز وارد نخواهد شد.

پرسش ديگر اين بود که آيا تحولات رأس هرم قدرت در ايران و تهديدهای آمريکا نسبت به ايران وی را نگران می‌سازد؟ عبادی در پاسخ گفت که در سفر به آمريکا متوجه شدم که رسانه‌های اين کشور مشغول آماده‌سازی افکار عمومی برای اقداماتی عليه ايران هستند و نمی‌دانم آيا اين يک جنگ روانی است يا مقاصد سياسی را نيز دنبال می‌کند. اما مايلم به عنوان يک ايرانی بگويم که عليرغم انتقاداتی که به رژيم ايران دارم، حاضر نيستم حتا يک سرباز آمريکايی پايش را به خاک ايران بگذارد. عبادی افزود که هفته‌ی گذشته در جلسه‌ای با خانم جودی ويليامز برنده‌ی جايزه‌ی صلح نوبل در آمريکا شرکت کردم. هر دوی ما به عنوان برندگان جايزه‌ی صلح نوبل از ايران و آمريکا، در اعلاميه‌ی مشترکی از حکومت‌های ايران و آمريکا خواستيم که اختلافات خود را از طريق مذاکرات حل کنند. اين مذاکرات بايد در سطح حکومت‌ها، پارلمان‌ها و سازمان‌های غيردولتی هر دو کشور باشد.

روزنامه‌نگاری پرسيد که شما مخاطبان اصلی را در کتابتان زنان درغرب می‌دانيد، اما فمينيست‌ها و فعالان حقوق زنان در اين کشورها نظرشان با شما يکی نيست. اين امر را چگونه ارزيابی می‌کنيد؟ عبادی در پاسخ گفت که درست به اين دليل که نظريات گوناگون وجود دارد دنيا زيباست. آرزوی من برای همه‌ی زنان چه در ايران و چه در غرب اين‌ست که به برابری کامل حقوقی با مردان دست يابند.

پرسش ديگر اين بود که بردن جايزه‌ی صلح نوبل در کشور شما با استقبال و ستايش چندانی همراه نبود. بعدها حتا شما را به دادگاه فراخواندند. با اين حال در ايران مانديد. اين نيرو برای ماندن و پيکار کردن در ايران را از کجا کسب می‌کنيد؟ عبادی در پاسخ گفت هنگامی که انسان به صحت راهی که می‌رود باور داشته باشد، مصمم باقی می‌ماند. من يک مسلمانم و به خدا اعتقاد دارم و اين به من قدرت بيشتری می‌دهد. من ايرانی هستم و بايد در ايران بمانم و اميدوارم که سرانجام نيز در ايران بميرم.

از عبادی پرسيده شد که آيا جايزه‌ی صلح نوبل زندگی او را تغيير داده است؟ وی در پاسخ گفت که اين جايزه زندگی شخصی مرا تغيير نداده است. همچنان مثل سابق آشپزی می‌کنم و به خريد می‌روم و در همان آپارتمان سابق خود زندگی می‌کنم و مبلمان آن را هم تغيير نداده‌ام. باز هم مثل سابق وقتی شب‌ها به خانه می‌رسم ارتباط تلفن خود را قطع می‌کنم تا فقط مادر و همسر باشم. اما در زمينه‌ی شغلی جايزه‌ی نوبل اگر چه نوع کار مرا تغيير نداده است، ولی بر آن افزوده است. اين جايزه در عين حال بلندگوها و تريبون‌های بيشتری برايم ايجاد کرده است تا حرفم را بزنم.

روزنامه‌نگاری از شيرين عبادی پرسيد که روی کار آمدن احمدی‌نژاد برای او به عنوان يک فعال حقوق بشر چه دگرگونی‌هايی دربرداشته است و آيا صحت دارد که از طرف او در هلند نقل قول کرده‌اند که در صورت بازگرداندن همجنسگرايان به ايران خطری متوجه آنان نيست تا وقتی که دست به عمل همجنسگرايانه نزده باشند. آيا به اين ترتيب همجنسگرايان ناچار نيستند بر احساسات خود سرپوش بگذارند؟ عبادی در پاسخ پرسش نخست گفت که چهار سال پيش به همراه چند وکيل ديگر، کانونی در دفاع از حقوق بشر در ايران تأسيس کرديم. يکی از وظايف اين کانون به عنوان يک سازمان غيردولتی، دفاع از متهمان سياسی بطور رايگان است. حدود ٨٠ در صد زندانيان سياسی از طرف اين کانون دفاع شده‌اند. وظيفه‌ی ديگر اين کانون انتشار گزارشی در مورد حقوق بشر در پايان هر فصل است. بسياری از مؤسسات حقوق بشری دنيا به اين گزارشات استناد می‌کنند. از ابتدای تأسيس اين کانون ما درخواست ثبت رسمی آن را کرده‌ايم تا نشان دهيم که فعاليت ما علنی و آشکار است. مشکل قانونی هم در پرونده نداريم. عليرغم پشتيبانی بين‌المللی سازمان‌های غيردولتی از ما و از جمله اعطای جايزه‌ی حقوق بشر يک سازمان غيردولتی فرانسوی به اين کانون، تا کنون دولت ايران به درخواست ثبت کانون ما پاسخ نداده است. در زمان رياست جمهوری آقای خاتمی پاسخ ندادند و اينک نيز در زمان آقای احمدی‌نژاد حاضر نيستند پاسخ دهند. به اين ترتيب می‌بينيد که وضع همان است که بود.

و اما در مورد نقل‌قول‌هايی که اينجا و آنجا از من می‌شود بايد بگويم که مسأله‌ی تازه‌ای نيست. گاهی حتا امضای مرا بدون اطلاعم زير اعلاميه‌ای می‌گذارند که روحم از آن خبر ندارد. از آنجا که نمی‌توانم تک تک اين نقل‌قول‌ها را بخوانم و تکذيب کنم، بارها گفته‌ام که نظريات من در کتاب‌هايم و نشريات رسمی حقوق‌بشری منتشر می‌شود. در مورد همجنسگرايی بايد بگويم که الان در ايران به موجب قانون، مجازات همجنسگرايی برای مردان اعدام و برای زنان صد ضربه شلاق است. و اگر زنی سه بار مجازات شود بار چهارم اعدام می‌شود. اين نحوه‌ی برخورد با همجنسگرايان طبق قانون در ايران است. اين چنين مجازات‌های سنگين در دنيای حقوق‌بشر جايز نيست. خصوصاً اينکه علم ثابت کرده است که همجنسگرايی مسأله‌ای ژنتيک است. بنابراين تعيين مجازات برای کسی که در ايجاد ژن هيچ نقشی نداشته، چه معنايی می‌تواند داشته باشد؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

از عبادی پرسيده شد که شما گفتيد تصاويری که در غرب در رابطه با ايران پخش می‌شوند، می‌خواهند افکار عمومی را برای حمله به ايران آماده کنند. در اين تصاوير چه چيز نادرستی وجود دارد؟ عبادی در پاسخ گفت که در دنيا فقط سياه و سفيد نداريم و رنگ‌های زيادی بين آن‌ها وجود دارد. من به عنوان يک فعال حقوق بشر بر اين اعتقادم که بايد با صداقت با مردم صحبت کرد. سياه‌تر يا سفيدتر جلوه دادن اوضاع يک کشور هيچکدام صحيح نيست. اگر کشوری خطا کند پاداشش حمله‌ی نظامی توسط کشور ديگر نيست. منظورم حمله‌ی نظامی آمريکا به عراق است. در اينکه صدام حسين يک ديکتاتور بود حرفی نيست. اما سقوط اين ديکتاتور به چه بهايی برای مردم عراق تمام شد؟ موزه‌های عراق غارت و صنايع‌اش ويران شد. تا کنون بيش از ١٠٠ هزار غيرنظامی و از جمله کودک جان باخته‌اند. امنيت عمومی همين است که می‌بينيد يعنی هر روز عده‌ای با بمب و ترور کشته می‌شوند. متأسفانه عراق در آستانه‌ی يک جنگ داخلی قرار گرفته است و اين‌ها تمام از نتايج حمله‌ی خودسرانه‌ی آمريکاست. جالب است که يکسال پيش از حمله به عراق، تمام رسانه‌ها عليه صدام حسين صحبت می‌کردند و فراموش کرده بودند که او روزی دوست نزديک آمريکا بوده است.

آخرين پرسش اين بود که غرب چه سياستی بايد در پيش گيرد تا ايران بتواند هدفش را از اينکه در صدد استفاده‌ی صلح آميز از انرژی هسته‌ای است به اثبات برساند. شما از «وسايل هوشمندانه» صحبت کرده‌ايد، منظورتان از آن چيست؟ شيرين عبادی در پاسخ گفت که دولت ايران ادعا می‌کند که قصد استفاده‌ی صلح‌آميز از انرژی هسته‌ای را دارد. می‌توان پرسيد آيا اين ادعا صحت دارد؟ من هيچوقت داخل حکومت نبوده‌ام و نمی‌دانم در اتاق‌های دربسته چه می‌گذرد. اما به عنوان يک شهروند و فعال حقوق بشر در اين مورد نظری دارم. با استقرار پيشرفته‌تر دمکراسی در ايران، اين مسأله می‌تواند قابل کنترل‌تر باشد. می‌دانيم در ايران مردم آزاد نيستند تا يک نماينده و يا رييس جمهوری برگزينند و بايد قبلاً صلاحيت کانديداها از طرف شورای نگهبان تأييد شود. هر کس انتقادی به عملکرد دولت داشته باشد رد صلاحيت می‌شود. بنابراين دمکراسی در ايران بصورت کامل اجرا نمی‌شود. اما در يک جامعه‌ی واقعاً دمکراتيک مردم بر همه‌ی کارهای حکومت نظارت دارند و می‌توانند در مورد آن‌ها قضاوت کنند. يک شهروند غربی مثل من نمی‌گويد نمی‌دانم در اتاق‌های دربسته چه می‌گذرد. بنابراين با دمکراسی پيشرفته‌تر می‌توان اين اطمينان را به دنيا داد.

بهرام محيی، گزارشگر صدای آلمان در برلين

Copyright: gooya.com 2016