سه شنبه 16 اسفند 1384

گزارش سه روز نخست راهپيمايي و تظاهرات "کارزار زنان" از آلمان تا هلند، سپيده همراز

گروهی از زنان ايرانی به همراه زنانی از ديگر کشورها، کمپينی با نام "کارزار زنان" بر عليه نابرابري ها و قوانين و مجازات های اسلامی عليه زنان ايران، ايجاد کرده اند. اين گروه تصميم دارد در يک کاروان از فرانکفورت به دن هاخ (لاهه) هلند عزيمت کند و در اين شهر در مقابل دادگاه لاهه با انجام تظاهراتی راهپيمايی طولانی خود را پايان دهد. مطلب زير گزارش سه روز نخست اين راهپيمايی است.


گزارشی اولیه از تظاهرات کارزار زنان

شنبه 4 مارس

از چند روز پیش فعالیت ها شدت گرفت. همه خود را برای شروع راه پیمائی آماده می کردند. یکی دنبال بلندگو بود، یکی دنبال ترجمه آلمانی شعارها. یک عده پلاکاردها و پرچم ها را آماده می کردند، و یک عده از امکانات فتوکپی ارزانی که حمایت کننده های هلندی کارزار در اختیارمان گذاشته بودند برای تکثیر اطلاعیه ها استفاده می کردند. خلاصه جنب و جوش تدارک این راهپیمائی در شهرهای مختلف اروپا و آمریکای شمالی در جریان بود. از جمعه اغلب بچه ها به فرانکفورت می رسیدند هر چند با تاخیر و تغییر در برنامه و... چون برف سنگینی که جمعه بارید (و البته در 25 سال گذشته سابقه نداشت در ماه مارس در این شهر چنین برفی ببارد) راه ها را بسته بود و هواپیماها هم اغلب یا تاخیر داشتند یا پرواز آن روز عملا لغو شد.

صبح شنبه فعالین با پلاکاردها و پرچم ها به طرف میدان اصلی شهر به راه افتادیم. کم کم همه از راه می رسیدند و تعداد جمعیت در میدان زیاد می شود. و همانطور که انتظار داشتیم اغلب زن هستند. از پشت صدای ریتمی شاد و رزمی به گوشمان خورد. عده ای با ریتم آفریقائی بر طبل می کوبیدند. نگاه که کردم دیدم یک گروه چهار نفره آفریقائی متشکل از زنانی که بعدا فهمیدم از کامرون و مقیم آلمان هستند، بر پیت های پلاستیکی که بر گردنشان آویخته اند می کوبند. صحنه غیر منتظره ای بود، اصلا فکر نمی کردم بشود با پیت های پلاستیکی اینطور فضا را با هیجان پر کرد. همراهی زنان از آفریقا هم مسئله دیگری بود که باعث شادی می شد. دیروز رادها دسوزا، وکیل و فعال زنان از هند برای همراهی با تظاهرات رسیده بود و بعد از او ماری لو گرینبرک از فعالین زن و کمونیست آمریکا. هر دو آمده اند که با همراهی شان با ما در این چند روز، حمایتشان را از مبارزه زنان در ایران اعلام کنند. امروز هم همراهی زنان طبال کامرونی را می بینم و در طول تظاهرات، با زنان آلمانی که به اشکال مختلف بر علیه سیاست های دولت آلمان و برای رهائی زنان مبارزه می کنند آشنا می شوم. زنان چپ آلمان، کوراژ، نان و گل سرخ و... همراهمان هستند و می خواهند در برنامه ای که به مناسبت هشت مارس در فرانکفورت دارند با ما در هلند تماس داشته باشند و گزارش بدهند. حرکت ما در عین اینکه زنان ایرانی بسیاری را از نقاط مختلف اروپا و آمریکا، و البته از پیشینه ها و نگرش های مختلف سیاسی، به اینجا آورده است، خیلی هم انترناسیونالیستی است.

بعد از مدتی صدای شعارها از بلندگو به گوش می رسد و نوید آغاز رسمی تظاهرات را می دهد. چند پیام خوانده می شود و وجیهه پیامی در جهت همبستگی مبارزات زنان افغانستان با زنان ایران می دهد. کم کم با زیاد شدن جمعیت بنرها باز می شود، مبارزات زنان و رهایی زنان به زبان های آلمانی، فارسی و کردی و به رنگ های مختلف تجلیل می شود. پوستر کارزار که به روی پرچم عظیمی چاپ شده جلوه زیادی به صف داده است. شوهر یکی از بچه ها به هیبت آخوند در آمده، تا در تاتری که گروه هنری تهیه دیده نقشش را به عهده بگیرد. گیسو شاکری که بخش هنری برنامه را به عهده دارد، مشغول سازمان دادن کارهای هنری است و واقعا به همراه بقیه دوستان هنرمند، سنگ تمام گذاشته. مجسمه زنی که در چادر پیچیده شده و بر چوبه دار آویخته شده جلوی صف قرار دارد و توجه زیادی را به خود جلب می کند. جمعیتی در حدود 400 نفر که اکثرا از زنان ایرانی تشکیل شده پیام مبارزه زنان ایران بر علیه قوانین قرون وسطائی و حاکمیت جمهوری اسلامی در خیابان های فرانکفورت فریاد می کنند. عابرین که تعدادشان هم کم نیست با علاقه نظاره می کنند، سوال می کنند، اعلامیه ها را می گیرند و به بحث می پردازند. بسیاری می گویند برایتان آرزوی موفقیت می کنیم، خبر مبارزاتتان را به دوستانمان می دهیم، برخی کمک مالی می کنند، برخی کارت پستالی که از پوستر کارزار چاپ شده به یادگار می خرند.

یکی از زنان جوان کرد از پشت بلندگو به آلمانی و کردی شعار می دهد و جمعیت را به همراهی فرا می خواند. سرود کارزار که توسط شاعر انقلابی مینا اسدی سروده شده و با صدای زیبای گیسو خوانده شده، مرتبا در طول راهپیمائی پخش می شود. هر از گاهی پیامی از پشت بلندگو در همبستگی با تظاهرات به گوش می رسد که ناگهان می شنویم عده ای از نیروهای مترقی و انقلابی آمریکائی به ابتکار حزب کمونیست انقلابی آمریکا تصمیم گرفته اند در هشت مارس به حمایت از راهپیمائی ما در یازده شهر آمریکا دست به تظاهرات بزنند. همه خوشحالند، با وجود هوای سرد و زمین خیس، تعداد شرکت کنندگان در تظاهرات بسیار بیشتر از آن است که برخی انتظارش را داشتند. و حمایت ها نیز بی نظیر است. رادیوهای ایرانی و کردی مرتب برای مصاحبه و گرفتن گزارش تلفن می زنند. چند خبرنگار خارجی در حال عکس گرفتن هستند.

تاترهای کوتاهی که در محکومیت سنگسار و اعدام و حجاب اجباری و تجلیل مبارزات زنان در طول تظاهرات اجرا می شود توجه بسیاری را به خود جلب می کند و درجه حرارت را بالا می برد. زنان در دایره ای که از تظاهر کننده ها و تماشاگران جمع شده با فریاد شوق چادرهای سیاه و چادری های آبی را پرت می کنند، زیر پا له می کنند و فریاد، سوت، هورا....

نقطه پایانی تظاهرات در میدانی پر برف در مرکز فرانکفورت. صحنه پرچم عظیم رنگارنگ بر زمین پر برف و پرچم هایی که دورادور میدان را فراگرفته زیباست. دور هم جمع می شویم، و بعد از اجرای یک تاتر کوتاه به پیام های برخی از شرکت کنندگان گوش می دهیم. در این میان پیام ماری لو از آمریکا که بنیادگرائی بوش و سیاست های آمریکا را محکوم می کند با استقبال بسیار روبرو می شود.

بعد از راهپیمائی به مرکز فرهنگی که دوستان ترکیه در اختیارمان گذاشته اند می رویم که استراحت کنیم و ناهار بخوریم. بعد از آن هم از هنرنمائی هنرمندان بهره مند خواهیم شد. مرکز فرهنگی که یک ساختمان عظیم دو طبقه است قرق می کنیم. برخی به شوفاژها چسبیده اند تا لباس های خیس شان را خشک کنند. برخی پشت میزهای ناهارخوری مشغول صحبت اند، برخی در سالن برنامه نشسته اند و رقص کردی را شروع کرده اند. با هم آشنا می شویم، از وضعیت مبارزه در کشورهای دیگر جویا می شویم. تا شب با وجود خستگی دور هم هستیم، با رقص و آواز کردی که گروهی از جوانان کرد فرانکفورت برایمان اجرا می کنند و خواندن سرود ها و آوازهایی که گیسو جمع را در خواندنشان هدایت می کند. خوشحالیم که شروع خوبی داشته ایم، برخی به خانه های دوستان در فرانکفورت و برخی به هتل می رویم. همه خسته و خوشحالند و در انتظار روزهای بعد و حرکتمان در جهت لاهه، هلند. برای رساندن صدای مبارزات زنان ایران به جهانیان. در حرکتی در جهت رهایی زنان.

گزارشی از دومین روز راهپیمائی بزرگ زنان بمناسبت هشت مارس

یکشنبه 5 مارس


صبح یک شنبه پنجم مارس کاروان ما که شامل دو اتوبوس و یک مینی بوس و تعدادی از ماشین های شخصی بچه هاست، سرود خوانان به طرف ماینز به راه افتادیم. میزبان مان در ماینز شورای دمکراتیک ایرانیان مترقی ماینز بود. چند نفر از این بچه ها را دیروز در فرانکفورت دیده بودیم، در راهپیمائی و در جشن بعد از آن. برخی شان هم مانده بودند که تدارک تظاهرات و جلسه امروز را ببینند.

جلوی ایستگاه مرکزی قطار ماینز که رسیدیم بچه ها منتظر بودند. بنرها و پلاکاردها را از ماشین ها بیرون آوردیم و در فضای بزرگی که مقابل ایستگاه است حلقه زدیم. بلند گو در حال پخش سرود کارزار بود و در فواصل آن گیسو شاکری، لیلا قرائی و بیان به زبان های فارسی و آلمانی به افشاگری از قوانین ضد زن جمهوری اسلامی مشغول شدند. موفقیت برنامه دیروز و هوای عالی امروز جو تظاهرات امروز را بسیار شاد کرده بود. بعد از تاتر خیابانی راه پیمائی را آغاز کردیم. شعارها، سوت ها، هوراها و اصولا شادی ما از قدرت مبارزات زنان ایران که امکان گردهم آمدن این نیروی رنگارنگ را فراهم کرده فضایی جشن گونه ایجاد کرده بود. انگار راهپیمائی ما یک خط گرم و روشن است که در خیابان های سرد ماه مارس شهر ماینز حرکت می کند. انگار شادی ما به عابرین نیز سرایت می کرد و اغلب با کنجکاوی و لبخند از ما استقبال می کردند. اعلامیه ها با استقبال عابرین روبرو می شد و بسیاری برای مبارزات زنان ایران آرزوی موفقیت کردند، برخی می خواستند بدانند چرا مردم به احمدی نژاد رای داده اند، برخی نمی فهمیدند چرا ما ضد دولت بوش موضع گیری می کنیم، ولی جو حمایت از مبارزات زنان جو غالب بود. یکی از فعالین بنگالی الاصل مبارزات ضد راسیستی که با دختر کوچکش همراه ماست می گفت که در آلمان تظاهرات به این سرزندگی بسیار نادر است و شوق و شور شما بی نظیر است. تظاهرات 200 نفری ما بعد از طی کردن مسیر تعیین شده به فضای بازی در مقابل تاتر شهر رسید. فعالین جوان جنبش مقاومت خلق های جهان که از برلین آمده بودند در عین همبستگی با مبارزه زنان ایران بر علیه قوانین قرون وسطائی تاکید کردند که امپریالیست ها برای زنان رهایی نمی آورند. ماری لو گرینبرگ نیز به افشاگری از دولت بوش پرداخت و گفت بوش حق ندارد در مورد دموکراسی صحبت کند. رقص کردی، نمایش خیابانی بر علیه سنگسار و حجاب اجباری، فضای شاد مبارزه زنان ایران برای رهایی خیابان های ماینز را پر کرد. و یکی دو نفر از زنان ایرانی ساکن ماینز برای ادامه راه به ما ملحق شدند.

بعد از پایان تظاهرات به محل برگزاری جلسه رفتیم. جلسه با سخنان مینا اسدی شروع شد. مینا که همراهی اش با کارزار از همان ابتدا باعث دلگرمی همه ما بوده است، با کلمات همیشه تیزش از کارزار دفاع کرد و گفت مهم برای ارزیابی هر حرکتی این است که آیا این حرکتی درست است یا نه، و به کسانی که به بهانه اینکه این یا آن نیرو پشت کارزار است از تقویت آن امتنا کردند انتقاد کرد. مینا این راهپیمائی را حرکتی تاریخی خواند و بر اهمیت دفاع از آن تاکید کرد. بعد از سخنرانی و شعر خوانی مینا نوبت به گیسو رسید که با صدای زیبایش که بدون همراهی هیچ آلت موسیقی به تمام وجودمان رسوخ می کرد، سالن را به تسخیر در آورد. بعد از گیسو، پروانه بکاه که مودراتور برنامه امروز با گزارشی از برگزاری هشت مارس در استان تهران و پیام این گردهم آئی به کارزار و به راهپیمائی همه را غافلگیر کرد. خواندن این پیام کوتاه چندین بار با اشک های شوق پروانه و شعارهای حاضرین با وقفه روبرو شد. و وقتی خواندن پیام تمام شد کف زدن های ممتد و شعارهای مرگ بر جمهوری اسلامی سالن را به لرزه در آورد. ناگهان صدای زنی که دایه دایه را می خواند سالن را فراگرفت.... و بازهم صدای کف زدن حاضرین. امکان برگزاری تظاهراتی بزرگ تر در ایران، امکان بازگشت به ایران و ادامه مبارزه برای رهایی که پیش شرطش سرنگونی جمهوری اسلامی است، امکان پیوند با یارانی که در ایران با وجود شرایط اختناق درگیر مبارزه اند.... امکان به تحقق پیوستن رویاهایی که بخاطرشان مبارزه می کنیم به واقعیت نزدیک تر شد. طاهره، یکی از فعالین واحد افغانستان هشت مارس نیز میکروفن به دست گرفت و ما را به همراهی با مبارزه زنان افغانستان و محکوم کردن اشغال گران فراخواند. سپس پروانه بخشی از نامه شکوفه به کارزار را خواند، باز هم نامه ای از ایران، باز هم غلیان احساسات. (همین روزها این دو نامه و پیام را در سایت خواهید دید).

سپس پروانه لیست برخی از حمایت کنندگان از راهپیمائی را خواند و قرار شد باقی لیست و متن پیام های همبستگی را در فرصت های بعدی بخواند. با نگاهی به اطراف دیدم که اکثریت این جمع 150-200 نفره زن هستند و یاد روزهای اولی که به خارج آمدم افتادم. وقتی مرتبا جلسات برگزار می شد، جلسات اغلب پر از آدم و بحث و جدل بود، و اغلب شرکت کنندگان و تمامی گردانندگان و صحبت کنندگان مرد بودند. دیگر تمام شد. دیگر نمی شود زنان ایران را به پشت صحنه راند. این راهپیمائی نشاندهنده توانائی ما در سازمان دادن حرکتی است که هیچ کس دیگری در این شرایط توانش را نداشت. اگر ضعفی بود بعدا جمعبندی می کنیم ولی ما، ما زنان ایران داریم به دنیا نشان می دهیم، داریم به خودمان ثابت می کنیم که می توانیم فاتحان تاریخ باشیم.

بعد از لیست پیام دهندگان نوبت به سخنرانی سیمین اصفهانی رسید. سیمین اشاره کرد که جنبش زنان برای اولین بار در تاریخ به حول خواسته های خود به مبارزه پرداخته اند و بر اهمیت این مبارزه انگشت گذاشت. وی درباره لزوم خط کشی با گرایشات فمینیسم اسلامی و نسبیت گرایی فرهنگی گفت، به جهانشمول بودن خواسته های زنان اشاره کرد و گفت باید با گرایش سکولار و مدرنیست جنبش زنان متحد شویم. امیدوارم کارزار بتواند به زودی متن کامل سخنرانی سیمین را در دسترس همگان قرار دهد. بعد از سیمین، پیامی از طرف کومه له سازمان زحمتکشان کردستان قرائت شد که پس از تجلیل روز زن به مختصری از تاریخ کومه له پرداخت. سپس گلاویژ حسینی از رادیو صدای زنان و حزب کمونیست ایران سخنانی در دفاع از کارزار و شرایط زنان کردستان ارائه داد. گلاویژ از خودکشی ها و خود سوزی ها گفت و اینکه برخی از زنان جز این راهی برای فرار از شرایط موجود نمی یابند. وی ضمن تاکید بر اینکه مسئله زنان مرز نمی شناسد و زنان همه ملیت های از مسائل مشابهی رنج می برند، به ویژگی های ملی هم اشاره کرد. مثلا تاکید کرد که عدم استقلال اقتصادی زنان در کردستان باعث تشدید ستم می شود. وی گفت که زنان بسیاری در مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی شرکت کرده و جان خود را از دست داده اند و مبارزه سیاسی بخش جدائی ناپذیر زندگی زنان کرد است، ولی در عین حال گلاویژ بر اهمیت جنبش مستقل زنان و بخصوص گرایش رادیکال زنان کارگر و زحمتکش تاکید گذاشت. امیدوارم متن مدون سخنان گلاويژ حسینی نیز بزودی در دسترسمان باشد.
در ضمن همین جا شنیدیم که تلویزیون بی بی سی خبری از راهپیمائی ما پخش کرده. بعد از سخنرانی ها، مرد جوانی با ساز خود سرود انترناسیونال را نواخت و حضار را به خواندن این سرود دعوت کرد که بسیاری نیز استقبال کردند. بعد از پایان سرود هم حاضرین دست زدند، سوت زدند و کل کشیدند. همراهان جوان کردمان این بار نیز با هنرنمائی خود این امکان را فراهم کردند که برنامه را با رقص و شادی به پایان ببریم.

اینجا چهار جوانی که از جنبش مقاومت خلق های جهان آمده بودند ما را ترک کردند و گفتند سعی می کنیم در لاهه دوباره به تظاهرات بپیوندیم. این جوانان فراخوان کارزار را به لهستانی ترجمه کرده اند و به نیروهای فمینیست و مترقی لهستان نیز فرستاده اند. بعلاوه تعدادی پوستر نیز از ما گرفتند که در برلین پخش کنند. می گفتند بسیاری مدافع مبارزه شما هستند ولی برای همه امکان مسافرت وجود ندارد و می خواهند اشکال دیگری برای حمایت پیدا کنند.
بعد از تشکر از بچه های ماینز و مهمان نوازی بی نظیرشان سوار اتوبوس ها شدیم و به طرف کلن به راه افتادیم. شادی موفقیت این دو روزه جایی برای خستگی نمی گذاشت. در اتوبوس ها بچه ها در گروه های مختلف به بحث مشغول بودند. سوالات متفاوتی مطرح می شد و بحث هایی طرح می شد که به شناختمان از یکدیگر و به نزدیکتر شدنمان کمک خواهد کرد. به کلن می رسیم و کیسه خواب ها را در محلی که بچه ها برایمان تدارک دیده اند پهن می کنیم.


گزارش روز سوم راهپیمائی کارزار زنان

دوشنبه 6 مارس

امروز راهپیمائی زنان به مناسبت هشت مارس و برای لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی در کلن ادامه یافت. در کلن مهمان چند تن از زنان کلن و دوستان کانون تلاش بودیم که برخی شان از ابتدای راهپیمائی با ما بودند و برخی دیگرشان که بخاطر تدارکات در کلن مانده بودند، از اینجا به ما ملحق خواهند شد.

تظاهرات از ساعت 11 صبح در میدان نویمارکت در مرکز شهر کلن شروع شد. راهپیمایان در میدان مستقر شدند و ترانه کارزار میدان شهر را پر کرد. پرچم ها باز شد، بچه ها برای اجرای تاتر خیابانی آماده می شدند و سخنرانان برای صحبت و ارائه پیام همبستگی به حاضرین. برخی هم به پخش اطلاعیه های کارزار مشغول بودند. مسیر تظاهرات امروز خیلی مسیر شلوغی بود و بسیاری از عابرین به طرف ما می آمدند که ببینند چه خبر است و اطلاعیه می خواستند. تا آخر تظاهرات چند هزار اطلاعیه پخش کردیم. جمعیت ایرانی کلن زیاد است و در میان عابرین ایرانی کم نبود. یک زن ایرانی از سر و صدای ما به میدان جلب شده بود و با بچه ها مشغول صحبت شد، می گفت زنان ایرانی واقعا بهشان ظلم می شود و خوشحالم که شما اینجا هستید تا اعتراض کنید. زن دیگری که به همراه شوهرش به دکتر آمده بود هم با صدای شعارهای ما جلب شد. او در کلن زندگی نمی کرد ولی گفت شوهرم کارش را بکند، من اینجا می مانم که حداقل مدتی همراه شما باشم. کاش زودتر می دانستم. یک زن افغانی هم که خسته از سر کار برگشته بود خیلی از ما استقبال کرد و رفت به بچه هایش تلفن زد که دیر می آید. او گفت مبارزه شما خیلی اهمیت دارد چون آمریکائی ها و آلمانی ها هم که افغانستان را اشغال کردند هنوز همان قوانین اسلامی بر سر ما زنان ادامه دارد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

لیلا قرائی از پشت میکروفن ما را به خود خواند. حمایت کنندگان بین المللی کارزار می خواستند با ما صحبت کنند. دیبجانی همراه بنگالی ما دختر کوچکش را به دیگری سپرد و میکروفن را بدست گرفت. او گفت که امروز روز سوم مارش است و انرژی که بعد از این سه روز اینجا هست بی سابقه است و من به همه شما درود می فرستم که این همه نیرو گذاشتید برای انجام چنین حرکت بزرگی و من همبستگی خودم را با همه شما اعلام می کنم. دیبجانی با دختر نازنینش و با شلوار کمیز رنگ و وارنگ و غیر معمولش مایه دلگرمی همه ماست. و دکتر رادها دسوزا نفر بعدی بود که حاضرین و عابرین را مخاطب قرار داد. البته خطاب او بیشتر با آلمانی ها بود. او گفت که من از هند برای حمایت از کارزار امده ام ولی دوستان آلمانی را اینجا نمی بینم. شاید فکر می کنند اگر از مبارزه زنان ایران دفاع کنند در دست امپریالیست ها بازی کردند ولی درست عکس این است. چون وقتی بمب ها باریدن گرفت، دیگر دیر است، ابتکار را از دست داده اید و فقط مجبورید بگوئید جنگ نه. الان است که می توانید با جنبش مترقی این کشورها به بحث بنشینید و آنها را در مبارزه با امپریالیسم تقویت کنید و حمایت کنید.

ماری لو گرینبرگ هم آلمانی ها را خطاب قرار داد و بعد از افشاگری از آمریکا، آلمانی ها و اصولا مردم کشورهای امپریالیستی را به دفاع از مبارزات زنان ایران دعوت کرد. شور و شوق ماری لو و انرژی او مسری است و وقتی به افشاگری از جرج بوش می پردازد، همه به خشم می آیند. یک زن آلمانی که خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بود آدرس خودش را در اختیار ماری لو گذاشت که نوشته های دیگر او را دریافت کند. زن دیگری نیز خواست سخنرانی ماری لو را به انگلیسی در اختیارش بگذاریم.

به راه افتادیم. امروز عده جدیدی همراه ما بودند. یک گروه پر شور آلمانی از بیلی فلد آمده بودند. این زنان که در جلسه ای در گوتنگن در مورد راهپیمائی ما شنیده بودند با روحیه های عالی و سر و صداشان جلوه خاصی به راهپیمائی ما داده بودند. تعداد زیادی نیز از فعالین زنان ترکیه که ساکن کلن هستند در کنار ما بودند. امروز هم شور و شوق و رنگ و بوی تظاهرات اعتراضی زنان ایرانی خیابان های مرکزی کلن را برداشته بود و توجه همه را به خود جلب می کرد. یکی از دوستانی که با گروه زنان کرد از سوئد آمده بود می گفت صبح ها که بیدار می شویم و می بینیم سرد است بچه ها کمی بی حوصله می شوند ولی وقتی راه می افتیم روحیه ها مرتب بالا می رود.

البته در طول تظاهرات از دست مرتجعین و عقب مانده ها نیز در امان نبودیم. مرد جوانی همراه با سگش به ما نزدیک شد و گفت این دوست شما چقدر خشن است، گفتیم چرا؟ گفت می گه باید بچه ها رو کشت. به هر حال بعد از کمی جر و بحث، موضع این آقا روشن شد و دختر جوان کردی که همراه ما بود گفت برو بابا تو ضد سقط جنینی! و یکی دیگر از بچه ها هم گفت دیگه به اندازه کافی از این چیزها شنیده ایم، ما داریم ضد همین عقاید تظاهرات می کنیم. آلمانی های طرفدار بوش و مذهبی های بنیادگرا هم چند تایی بودند و با بچه ها درگیر بحث شده بودند، برخی می خواستند ثابت کنند مسیحیت بهتر از اسلام است. که ما می گفتیم مذهب یک مسئله شخصی است و اعتراض ما به دخالت مذهب در دولت است. ما با اسلام ستیزی فعلی که ماشین پروپاگاندای غرب برای سرکوب مردم خاورمیانه را تغذیه می کند مخالفیم و یادمان نرفته که وقتی کلیسای کاتولیک دولت را تحت نفوذ خود داشت چقدر زن به جرم جادوگری زنده زنده سوزانده شدند و انجیل در زن ستیزی دست کمی از قران ندارد.

هر چند جمعیت ما در کلن حدودا 200 نفر بود، در شهری که جمعیت ایرانی زیادی دارد می شد انتظار جمعیت بیشتری را داشت. چند نفر از زنانی که از آمریکا برای حمایت و همراهی با راهپیمائی و شرکت در مبارزه برای لغو قوانین نابرابر و ضد زن جمهوری اسلامی آمده بودند می گفتند ما از آن سر دنیا به خاطر اهمیت این مبارزه به اینجا آمده ایم. پس زنان ایرانی کلن کجا هستند؟

بعد از راهپیمائی به محلی که دوستان کرد با سخاوت در اختیارمان گذاشتند رفتیم تا بعد از صرف غذا و استراحت به جلسه و جشن ادامه دهیم.
در این چند روزی که با هم هستیم، کنار هم راهپیمائی می کنیم، یک جا می خوابیم، هم سفره می شویم، با هم بحث می کنیم و با هم می رقصیم، با هم بیشتر آشنا شده ایم و دوستان جدیدی پیدا کرده ایم. نتیجتا جلساتمان هم صمیمانه تر می شود، در عین حال هر بار هنرمندانمان کارهای جدیدی برای ارائه دارند، سخنرانان حرفهای جدیدی برای گفتن، حتی هنرپیشه های آماتورمان هر روز در اجرای تاترهای خیابانی ابتکارات جدیدی می زنند.... و هر روز هم هنرمندان و یاران جدیدی پیدا می کنیم.



امروز جلسه مان را فریدون از کلن با ترانه سرودهای زیبائی افتتاح کرد. سپس نوبت مینا اسدی نازنین رسید که با شوخی هایش و با سازش ناپذیری اش همیشه مایه دلگرمی ماست. مینا گفت این سه روز راهپیمائی در کنار تظاهرات 17 اسفند 57 بر علیه حجاب اجباری از بهترین روزهای زندگی من بوده و در زمره بهترین خاطرات من می ماند. او گفت این چند روز در مبارزه با رژیم زن ستینز و آدم خوار جمهوری اسلامی روزهائی تاریخی است و کسانی که در این مبارزه شرکت نکردند همواره افسوس خواهند خورد. مینا شعر خوانی اش را با «اینک مائیم » آغاز کرد و تا آخر همه را مسحور اشعار رادیکال خود کرد. پس از مینا نوبت گیسو رسید که قبل از هر چیز گزارشی از تظاهرات وانکوور داشت و پیام همبستگی آنان را به ما رساند. گیسو در زمینه های مختلف و البته و بویژه در زمینه هنری زحمت زیادی برای موفقیت این راهپیمائی کشیده و در کنار صدای زیبایش، زحمت سازماندهی تاترهای خیابانی تا تهیه بازوبندهایمان را نیز کشیده است.

امروز هنرمند جدیدی به ما اضافه شد. میترا که رقص زیبای رهایی را برایمان اجرا کرد. میترا از فرانکفورت با ما بود، ولی فقط در کلن بود که از هنرش بهره بردیم و خوشحال شدیم وقتی فهمیدیم تا لاهه هم همراه ما خواهد بود.
از برنامه های دیگر امروز خواندن دو بیتی های زندان توسط طاهره از فعالین افغانستانی کارزار بود. پس از او آناهیتا زندانی سابق، از فعالین جنبش زنان و چپ میکرفن را از دست گرفت و از مبارزات زنان در 27 سال گذشته تقدیر کرد. آنا که فعالانه در تظاهرات هشت مارس 57 ضد حجاب اجباری شرکت داشته، همسرش را در زیر شکنجه های وحشیانه جمهوری اسلامی از دست داده و خودش نیز هشت سال زندانی سیاسی رژیم بوده و پس از آزادی نیز به مبارزه ادامه داده است، از مبارزات زنان زندانی گفت، از مادرانی که می دانستند به جوخه اعدام می روند ولی لبخند به لب با کودکانشان حرف می زدند که فرزندانشان تحت فشار قرار نگیرند، از دخترانی گفت که با وجود دست یازی های پاسداران جمهوری اسلامی روحیه شان را نمی باختند و به مبارزه ادامه می دادند. آنا گفت که این راهپیمائیی یک نه بزرگ به امپریالیست هاست چرا که نشان می دهد زنان ایران روی پای خود ایستاده اند. سپس جمیله ندایی از مشکلات هنرمندان زن ایرانی گفت و پروانه بکاه شعر تکان دهنده ای را که در رابطه با حکم سنگسار یک دختر 15 ساله سروده بود برایمان خواند. پس از او آذر درخشان صحبت کرد. او گفت که مدت هاست زنان در نقاط مختلف هرکدام یک نت می زنیم ولی کم کم داریم این نت ها را به هم نزدیک می کنیم و فعالین جنبش زنان را فرا خواند که به هم بپیوندند و از این نت ها یک سمفونی زیبا و پر قدرت بسازیم. او کسانی را که در میان ما نبودند فرا خواند تا به ما بپیوندند و صدای زنان ایران بر علیه نابرابری و برای رهایی را قوی تر کنند.

جلسه با رقص و آواز کردی به پایان رسید و بعد از جمع کردن سالن به محل خواب رفتیم تا در امتداد راهپیمائی برای رفتن به دوسلدرف آماده شویم.....

سپیده همراز

Copyright: gooya.com 2016