پنجشنبه 5 آبان 1384

گنجي چراغ اميد است، اين چراغ را روشن نگه داريم، رضا دلبري

در زماني که به دليل نااميدي و ترس، زمين مبارزه به نفع اقتدارگرايان پيروز در انتخابات فرمايشي ترک شده بود، اميد آفريني گنجي مردم را به ميدان رقابت دعوت کرد. ضعف رقيب نيز مشخص شد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

مدتي بود که از اکبر گنجي بي خبر بوديم. از آخرين ديدار گنجي با همسرش 52 روز گذشت تا اينکه سرانجام به خانواده و وکيل او اجازه ملاقات دادند. دکتر مولايي که همانند سلطاني، وکيل ديگر گنجي خود را در معرض خطر برخورد قضايي احساس مي کند، صرفا اظهار اميدواري کرد که وضعيت گنجي بهبود يابد. اما همسر شجاع گنجي که با او هم قامت است، پرده از جنايات پشت پرده در مورد گنجي برداشت. نامه سراسر درد خانم شفيعي را که خواندم، محنت و رنجي را که گنجي و خانواده اش مي کشند تاحدي درک کردم. اصلا اگر ذره اي وجدان و انسانيت وجود داشته باشد، نمي توان اين گونه رفتارها را در حق کسي روا داشت. نبايد گذاشت گنجي و خانواده اش تنها بمانند. صحبت از فرد نيست، صحبت دفاع از ارزشهاي انساني و حقوق بشر است. گنجي نمادي است براي ميزان رعايت حقوق بشر از سوي حاکميت. اگر با گنجي که شهرت جهاني دارد، بسياري نگرانش هستند و رفتارهاي حاکميت را در مورد او زير نظر دارند، اين گونه رفتار مي شود، با ديگران چگونه رفتار مي کنند؟ بنابراين ديدگاه حاکميت درباره حقوق شهروندي و نحوه رفتار با مردم روشن تر مي شود.
گنجي بيش از 70 روز اعتصاب غذا کرد تا نشان دهد که قدرت آهنين حاکميت وحشت، براي او پوشالين است. از جانش مايه مي گذاشت تا هرچه بيشتر قدرت مطلقه را شفاف کند و بي عدالتي آن را نشان دهد. در اوج فشار و درد مي نوشت تا قلم را به مبارزه مشت آهنين بفرستد. او از دو چيز با فضيلت براي مبارزه با اقتدار استبداد، استفاده کرد: جان و قلم. همانطور که قلمش رو به پاياني مي گذاشت، جانش نيز در معرض پايان قرار مي گرفت و گنجي تا آخر پيوند ناگسستني جان و قلمش را نشان داد. به همين دليل پس از اعتصاب غذايش، او را به حال خود رها نکردند و حتي همانند يک زنداني عادي با او رفتار نکردند. به بند عمومي انتقالش ندادند تا شايد يکي از ابزار هاي گنجي را بتوانند از او بگيرند. اگر نتوانسته بودند جانش را بگيرند، لااقل قلمش را از او بستانند و او را خلع سلاح کنند. گنجي نشان داد که فشار انفرادي، شکنجه و ضرب و شتم سلاحي کارآمد در برابر دو سلاحش نيستند و او حاضر است که هر دو را از دست دهد اما يکي بدون ديگري را نمي خواهد.
گنجي تا کنون و به خصوص در مدت اعتصاب غذايش، چراغ اميد را در ميان ما زنده نگه داشته است. گنجي مي توانست مرخصي اش در دوران انتخابات را به آزادي اش پيوند زند و کافي بود که فقط سکوت کند. او دفتر دوم مانيفست جمهوري خواهي اش را قبل از مرخصي منتشر کرد و رسالتش را در مورد انتخابات انجام داده بود. محافظه کاران حتي حاضر بودند که انتشار مانيفست دوم جمهوري خواهي با عنوان تحريم انتخابات، گامي به سوي جامعه باز را ناديده بگيرند به شرط آنکه گنجي در مورد مقامات عالي نظام و قدرت مطلقه سکوت کند. اما درست زماني که اقتدار گرايان تدارک انتخابات فرمايشي را مي ديدند و از همه گروههاي داخلي براي شرکت دراين خيمه شب بازي دعوت کرده بودند، و کمتر کسي دم بر مي آورد، گنجي و عده اي ديگر سکوت سنگين فضا را شکستند. گنجي همانند گذشته به تاريکخانه قدرت نور افکند و پرده قدرت مبهم و پيچيده را به کناري زد. با آنکه بنا بود تا پايان دوره درمان در بيرون زندان بماند، اما همانند هميشه عهد شکني کردند. به همراه دوستانم افشاري و مومني در خانه گنجي بوديم که به خانه اش ريختند. براي بردن زنداني بيمار، 8-7 تا ماشين ويژه آورده بودند. مامور قوه قضاييه علنا علت بردن پيش از موعد مقرر گنجي را مصاحبه هاي اخيرش عنوان مي کرد. به عبارتي اعتراف مي کردند که جرمش اين است که اسرار هويدا مي کند.


ياسي که به اميد تبديل مي شود
بيش از 6 ماه است که گنجي يا در اعتصاب غذاست و يا در انفرادي. در اين 6 ماه به اندازه کل 6 سال زندانش به گنجي و خانواده اش فشار آمده است. اما گنجي در اين شرايط سخت نيز، با همت بلندش اميد آفريني کرد. درست پس از برگزاري انتخابات و آشکار شدن پروژه حاکميت، ياسي عميق فضاي کشور را فرا گرفت. ياسي که مي رفت تا به ترس و وحشت مانده از انتخابات پيوند بخورد، اما با تلاش گنجي و دوستدارانش، اميد مجددا جوانه زد. در زماني که به دليل نا اميدي و ترس، زمين مبارزه به نفع اقتدارگرايان پيروز در انتخابات فرمايشي ترک شده بود، اميد آفريني گنجي مردم را به ميدان رقابت دعوت کرد. ضعف رقيب نيز مشخص شد. او از حضور آگاه و منقدانه مردم هراس دارد. ابزاري جز رعب افکني و اقتدار ندارد. اما در نهايت مي داند که با سر نيزه هر کاري مي توان کرد، اما نمي توان روي آن نشست. اميد که ايجاد شود، ترس نيز کنار مي رود.
نبايد دستاوردهاي اعتصاب غذاي گنجي و جنبش حمايت از او را ناديده گرفت. حاکميت دموکراسي و حقوق بشر يک شبه به وجود نمي آيد. يک شبه مي توان ويران کرد، نمي توان ساخت. بايد عمري تلاش کنيم تا ويران کردن هاي هاي مدوام استبداد را بسازيم. صبر و تدريج است که بناي حاکميت آزادي و دموکراسي را مي سازد.
گنجي نگذاشت که اقتدارگرايان و نودولتان در سکوتي گورستاني کارشان را آغاز کنند و نشان داد که حتي در سخت ترين شرايط نيز مي توان شرايط را بهتر کرد. براي کساني که حاکميت ياس، رکود و وحشت را تجربه مي کنند، امثال گنجي هستند که مي توانند شرايط را تغيير دهند. اميد تزريق کنند و اقتدار آهنين را به سخره بگيرند و پوشالين بودن اقتدار را به نمايش عموم گذارند.

شرايط ما شبيه پس از بهار پراگ و هجوم ارتش شوروي به چکسلواکي سابق است. يان اسکاسل شاعر آن دوران چک، از اندوهي که فرايش گرفته مي گويد، دلش مي خواهد آن را بردارد و به دوردست ها ببرد، با آن خانه اي بسازد، خود را سيصد سال در آن حبس کند، و در اين سيصد سال در را باز نکند، در را به روي هيچ کس باز نکند!
سيصد سال؟ اسکاسل اين ابيات را در سال هاي هفتاد نوشت و در اکتبر 1989 مرد، يعني يک ماه پيش از آنکه سيصد سال اندوهي که بر او متجلي شده بود، در عرض چند روز غبار شود: مردم به خيابان هاي پراگ ريختند، دست هايشان را بالا گرفتند و دسته کليدهاشان را به صدا در آوردند و آغاز دوران نو را جشن گرفتند.
آيا اسکاسل شاعر در مورد سيصد سال اشتباه کرده بود؟ البته. اما حتي اگر پيش بيني ها درباره رخدادهاي آينده به خطا روند، درباره شخص پيش بيني کننده حقيقت را مي گويند، پيش بيني ها بهترين کليد براي درک چگونگي زندگي پيش بيني کنندگان در زمان خودشان است. پس از تهاجم روسيه، هيچ تصوري در مورد پايان کمونيسم در ميان مردم چک وجود نداشت. بنابراين مردم گمان مي کردند که در ابديتي زندگي مي کنند، پس چيزي که که نيروي آنها را گرفت، شهامتشان را خفه کرد، و بيست سال تحت اشغال شوروي را به عصري بس جبون و نکبت بار تبديل کرد، خلاء آينده بود، نه رنج حقيقي زندگي.
نبايد گذاشت خلا آينده بر جامعه مستولي شود و اميد از ميان مردم رخت بربندد. گنجي چراغ اميد را مدتي روشن نگاه داشت، حال وظيفه ماست که نقش او را ايفا کنيم.

عدالت را فرياد کنيم

در ماهي که به نام امام عدالت است، بي عدالتي سرلوحه اعمال حاکمان شده است. با گنجي اين چنين رفتار مي کنند. عبدالفتاح سلطاني، وکيل شجاع گنجي و زهرا کاظمي را بي هيچ دليلي به جرم دفاع از موکلانش به مدت 3 ماه به انفرادي مي افکنند و خانواده اش را از ديدارش محروم مي کنند. بي عدالتي در ارکان قدرت نهادينه شده است. از اين رو مردم تشنه عدالتند و حاکمان سوار بر اسب بي عدالتي بر طبل عوامفريبي مي کوبند. آنچه که بي عدالتي نودولتان را سخت تر کرده است، به سخره گرفتن ارزش والا و ناب عدالت توسط آنان است. ظالمان و نقض کنندگان عدالت، مدعاي داشتن اين کالاي ناب را مي کنند و مخالفانشان را به تيغ ظلم از ميدان به در مي کنند و از فريب خود خجل نيستند.
بايد از آرمان عدالت دفاع کنيم. نبايد گذاشت مفاهيم ناب را ابزار کنند و همان بلايي که بر سر دين آوردند بر سر عدالت هم بياورند. عدالت و ظلم را بشناسانيم و مصاديقش را به مردم معرفي کنيم تا هرکسي مدعي آن نباشد.

جنبش حمايت از گنجي را دوباره فعال کنيم

اگر اقتدارگرايان سکوت گنجي را مي خواهند، بايد با حمايت از او و شکستن سکوت فضا، جاي او را پر کنيم. اگر مي خواهند با فشار بر گنجي اميد را از ميان ما برکنند، بايد به جاي او اميد آفريني کنيم.
مي توانيم شرايط گنجي را همانند دوران اعتصاب غذاي اش در نظر بگيريم. مي توانيم همانند قبل براي دفاع از گنجي تجمع کنيم و متحصن شويم و برايش شب شعر برگزار کنيم. حتي شرايط بهتري را اکنون داريم. دانشگاهها که مهمترين نهاد و سنگر دفاع از عدالت و آزادي است را فعال کنيم. در تابستان، مهمترين مشکل حاميان گنجي بسته بودن دانشگاهها بود. تنها نهادي که مي توانست جنبش مقاومت مدني شکل گرفته در فضاي مجازي اينترنت را وارد فضاي واقعي کند.
نبايد منتظر ماند و دفاع از آزادي و عدالت را تاخير انداخت. نيازي به مجوز برنامه از سوي حاکميت و مسولان دانشگاه نيز وجود ندارد. دانشجويان آزاديخواه و تحول طلب و تشکل هاي دانشجويي دموکراسي خواه مي توانند روزهاي مشخصي را با داشتن عکس گنجي و توزيع خلاصه اي از شرايط، مقاله ها و انديشه هاي او در شناساندن او و ظلمي بر گنجي و خانواده اش مي رود بکوشند. وجدان پاک و انساني جامعه دانشجويي را آنها را به عرصه دفاع از آزادي و عدالت مي کشاند. با فعال شدن دانشگاه آزادي گنجي و زنداني سياسي را فرياد مي کنيم.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گنجي چراغ اميد است، اين چراغ را روشن نگه داريم، رضا دلبري' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016