advertisement@gooya.com |
|
به نام خدا
حضور محترم آقای خامنه ای:
با سلام. تصمیم گرفته بودم دیگر به شما نامه ای ننویسم. چون به نظرم آنچه شرط بلاغ بود در سه نامه خصوصی و یک نامه علنی طی 15 سال گذشته نوشته بودم. حرف بیشتری نیاز نبود. اما اکنون که بحران قریب الوقوع در کشور درمی گیرد فکر می کنم یکبار دیگر چند کلمه به شما گفتن ضرری نداشته باشد اگر چه امید ندارم فایده ای هم داشته باشد.
جناب آقای خامنه ای
دست از این افکار عجیب و غریب بردارید که فکر می کنید تمام دنیا توسط یک هیئت مدیره نامرئی اداره می شود و آن هیئت مدیره و یا به قول جنابعالی دشمن صبح تا شب هم کار و زندگی اش این است که ببیند شما در ایران چکار می کنید و آنگاه علیه شما، یا جمهوری اسلامی یا حکومت دینی توطئه و نقشه چینی کند. تصور شما این است که تمام رهبران دنیا هم از آن مرکز دستور می گیرند. باور کنید دنیا اینطوری نیست. هیئت مدیره هم ندارد. آن دشمن خیالی شما هم وجود خارجی ندارد. مردم و دولت های دنیا هم کار و زندگی خودشان را دارند. ایران هم بخش بسیار کوجکی از اشتغالات آنها است. دوستی کردن با دنیا و دنبال منافع ملت ایران بودن، صلح واشتی، مسیری است که کمک می کند تا این ملت رنجدیده پس از 27 سال، سر به بالین آسایش بگذارد و بالاخره از "شرایط حساس کنونی" بیرون بیاید. اما دوستی با دنیا لوازمی هم دارد که از جمله آنها دموکراسی و حقوق بشر است. نگوئید دیگران نمی کنند و اینها برای ما است. باور کنید اینطور نیست. اولاً وضع حقوق بشر در کمتر جایی از دنیا، به خرابی ایران است. ثانیًا کمتر نظام سیاسی در دنیا به اندازه ایران غیر دموکراتیک و فردی است. ثالثاً چکار به کار دیگران دارید. شما با مردم خودمان درست رفتار کنید. دیگران را در قبر شما نمی گذارند. باور کنید با این افکار، تصویر شما در دنیا چیزی شده، در حدود عیدی امین یا قذافی، حیف از ملت ایران است که دچار چنین جفایی باشد. کمی از پوسته این تفکرات بیرون بیائید.
جناب آقای خامنه ای
خاطرتان هست وقتی رئیس جمهوری شدید دنبال نخست وزیری بودید که از شما حرف شنوی داشته باشد. به همین دلیل آقای مهدوی کنی را کنار گذاشتید و مهندس موسوی را که در آن روزها جوانی از حزب خودتان و فامیلتان بود نخست وزیر کردید. تنها یک سال زمان احتیاج داشت تا معلوم شود هرکس در راس دولت باشد، به مقتضای مسئولیتی که دارد نمی تواند هرروز، از کس دیگری بیرون از دولت دستور بگیرد. این از بدیهیات اداره هر سازمان کوچکی است چه رسد به دولت و مملکت. با مهندس موسوی مشکل پیدا کردید و اگر امام نبود، دور دوم او را نخست وزیر نمی کردید. پس از رهبر شدن هم روی همین هوس و نگرش غلط به مدیریت، بتدریج در همه امور دخالت کردید. در هشت سال گذشته، وقت مملکت را تلف کردید. نیروهای نظامی و امنیتی را وارد سیاست کردیدودر نهایت گروهی را بر مملکت مسلط ساختیدکه حرف شمارا گوش کنند و به اصطلاح رایج، حکومت یکدست شود و یا اگر دقیق تر بگوئیم، تمام ارکان حکومت تابع شما شوند. اما دیدید که در اولین قدم،در دوران انتخابات ریاست جمهوری نهم کاندیدای شمارا کنار گذاشتند و کس دیگری را جلو انداختند و با فشار شما اخیرا به او یک پست دست دوم داده اند. اکنون هم به راهی می روند که ناکجاآباد است. و البته این تازه از نتایج سحر است، باش تا صبح دولتت بدمد.
پیش بینی سرنوشت سرابی که تحت عنوان دولت مطیع خودتان در انتظارش بودید خیلی سخت نیست و نیاز به هوش خیلی بالا ندارد. گروهی که با بی تدبیری شما بر مملکت حاکم شده اند این تضادها را با این بخش های کشور دامن خواهند زد.
1 – جناح های سیاسی که خواهان تغییر قانون اساسی و ساختار کل نظام بوده و در این انتخابات اخیر هم یکبار دیگر معلوم شد که بزرگترین جناح کشور هستند. تندروی نسبت به این جناح ها، فضای خشونت را تشدید می کند و راه گذار مسالمت آمیز کشور به دموکراسی را سخت تر می سازد. در واقع خشونت ورزی حاکمین جدید با طرفداران دموکراسی، راه گذار محتوم کشور به دموکراسی را ناهموارتر می سازد.
2 – جبهه دوم خرداد وطیفی که از ملی – مذهبی ها تا روحانیون مبارز را در بر می گیرد. با فشارگروههای پشتیبان حاکمین، کنار گذاشتن تمام طرفداران آنها از مشاغل و مناصب و یا به قول انصار حزب الله پاکسازی دستگاه ها از منافقین، درگیری با این جناح را تشدید می کند و فضای کشور را نا امن تر می سازد.
3 – تکنوکراتهای حکومتی که اکثراً از نسل اول و دوران انقلاب هستند و در طی 27 سال گذشته در عمل تحول فکری کرده اند.شعار بازگشت به سیاست ها و ارزش های اول انقلاب آن هم به شکل عوام فریبانه ای که این روزها به نمایش در می آید، چون در عمل مغایر دانش و تجربیات این گروه است با این بلوک قدرت به درگیری می انجامد و منجر به استعفا و کناره گیری بسیاری از آنها می شود.. وزرای آقای احمدی نژاد دو دسته می شوند. یک دسته که عاقل تر هستند در عمل با بدنه کارشناسی دستگاه های دولتی همسویی می کنند، آنگاه با گروههایی چون انصار حزب الله و کیهانی ها درگیر می شوند که ازهم اکنون روی طبل تصفیه می کوبند و صحبت از حضور منافقین در دولت می کنند. دسته دوم بر سر سیاست های قبلاً شکست خورده تندروانه پافشاری می کنند و با بدنه اجرایی دولت و تکنوکراتهای حکومتی دچار مشکل می شوند و دولت ناتوان را ناتوان تر می سازند. نگاهی به صدرالمشاورین آقای احمدی نژاد بیاندازید که بدلیل تندروی در همین کارها درزمان دکتر ولایتی از وزارت خارجه اخراج شد. حالا می خواهد همان کارها را در سطح یک کشور انجام دهد.
4 – جناح سنتی بازار و هیئت مؤتلفه که عملاً از زمان انتخابات کنار گذاشته شده اند و تندروهای حاکم درصدد حذف آنان هم هستند. اگر چه باج هایی هم به آنها داده شده است اما منطق قدرت نظامی حاکم کار را به درگیری با آنها می کشاند. این کشمکش ابتدا در مجلس چهره نشان می دهد و سپس به قوه قضائیه و پاره ای نهادهای زیر نظر شما کشیده می شود.
5 – روحانیت مبارز تهران و مدرسین حوزه علمیه قم و جناحهای سنتی تر روحانیت.بخصوص آنکه در همین ابتدای کار آقای احمدی نژاد کسی را مشاور امور روحانیت خود کرده است که سالها در بخش اطلاعاتی و امنیتی روحانیت مشغول کار بوده است. همچنین بال و پر گرفتن روحانیونی چون آقای مصباح یزدی که فاقد وزن حوزوی هستند و سطح گسترده ای از تنفر در حوزه ها را برای خود یدک می کشند، اختلاف روحانیت با حکومت را تشدید می کند.اولین نمود آن را در اجلاس اخیر مجلس خبرگان مشاهده کردید که دنبال تغییر آئین نامه انتخابات خبرگان بودند تا شاید بتوانند در انتخابات سال آینده خبرگان اکثریت را به دست آورند و سپس حضرتعالی را عزل نمایند. البته جالب است که گروه آقای مصباح یزدی و نظامیان حامی ایشان هم همین خیال را در سر دارند و می خواهند با همین آئین نامه فعلی، مجتهدین خودشان را وارد انتخابات کنند و اکثریت را بگیرند و صندلی را از زیر پای شما بکشند.
6 – خود جنابعالی و بیت رهبری مرکز بعدی اختلاف است. وقتی گروهی با اسلحه وارد سیاست شوند دلیلی ندارد که از شما یا کس دیگری حرف شنوی داشته باشند. کما اینکه در جریان انتخابات هم کاندیدای مورد حمایت شما و فعالین بیت جنابعالی، کس دیگری بود و در آخرین لحظه کنار گذاشته شد. در مورد وزرا هم از همین ابتدای امر به پاره ای از پیشنهادات شما ترتیب اثر نداده اند. بخصوص در مورد وزات خارجه این گروه راه خود را رفته است.بعد از این هم مطمئن باشید هرچه شما بیشتر برایده آل خود که دخالت در امور اجرایی است پافشاری کنید بیشتر هیچ کاره خواهید شد. غولی را که از چراغ بیرون آورده اید گریبان خودتان را قبل از همه گرفته است، هیچ چاره ای ندارید جز اینکه بخشی از فرماندهان نظامی و امنیتی پشتیبان آقای احمدی نژاد را عزل کنید و قدرت نظامی را از آنها بگیرید. کاری که شروع کرده اید ولی فایده ای ندارد، نیروهای پشتیبان خودرا با آنها گره زده اید . با این کار در صف این نیروها شکاف ایجاد می کنید. متأسفانه راه دموکراتیک و حضور مردم و نهادهای مردمی چون مطبوعات را در سیاست بسته اید و در چند سال گذشته دائماً آنها را سرکوب وتضعیف کرده اید. اگر به همین راه که آمده اید ادامه دهید چاره ای جز مقابله اسلحه بااسلحه نخواهید داشت.
7– وزارت اطلاعات و نهادهای اقتصادی و امنیتی وابسته به آن مشکل دیگری است که با هجوم سازمان امنیت موازی برای تسخیر این وزارتخانه، منجر به واکنش های تندی خواهد شد. ترورهای اخیر تنها مقدمه ای بر مشکلات آتی خواهد بود.
8 – سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محل دیگر نزاع است. شما بهتر از من می دانید که سپاه، ارگانی بصورت اطاعت محض نیست و از روز نخست با اما و چرا تأسیس شده است. علی رغم تصفیه های مکرر، باند کودتاچی حاکم بر آن محبوبیتی در بدنه سپاه ندارد و مشکل اصلی آنها با بدنه و بخش بزرگی از فرماندهی سپاه است. وقتی پای قدرت سیاسی و اقتصادی هم بیش از پیش به سپاه باز شود، این تضادها تشدید می شود.
9- بحران بعدی با دنیا است. سیاست های تروریستی و شاخ و شانه کشیدن برای دنیا و تندروی های بچگانه، خوب یا بد، درست یا غلط با جهت عمومی دنیا همخوانی ندارد. ممکن است تصور کودکانه حاکمین جدید، تشکیل یک جبهه تروریستی از بخشی از مسلمانان برای به هم زدن روال فعلی دنیا باشد. اما این کار همانطور که در 27 سال گذشته نشان داده شد، حاصلی جز اتلاف منابع ملی و تحلیل بردن توان یک مملکت ندارد. دنیا نیز واکنش نشان می دهد. دیدید چگونه چند سال حرکت دیپلماتیک کشور برای جذب اروپا، ظرف یک ماه از دست رفت. نطقی را که برای آقای احمدی نژاد، خود شما پسندیده بودید و تصحیح کرده بودید، در سازمان ملل مورد تمسخر محافل دیپلماتیک قرار گرفت و حاصل آن هم در فاصله کوتاهی صدور قطعنامه حکام آژانس بین المللی انرژی در محکومیت ایران شد. البته بی اعتنایی شما به درخواست محافل بین المللی برای آزادی گنجی هم در این امر تأثیرزیادی داشت. حالا تمام امید شما باید به روسیه ای باشد که همیشه بیشترین کلاه را بر سر ملت ایران گذاشته است و شبح سنگین تحریم هم دور سر ملت و کشور ایران دور می زند. بعد هم معلوم نیست به نذر چه کسی باید این همه هزینه بپردازیم. آخرش هم اگر تمام دنیا کن فیکون شود، چیزی عاید ما نمی شود. مایی که در اداره کشور خودمان درمانده ایم و یک مشکل ترافیک یا آلودگی هوا یا فساد در قوه قضائیه را نمی توانیم حل کنیم، معلوم نیست چه پیامی برای دنیا داریم. به قول قدیمی ها اگر بیل زن هستیم، اول باغچه خودمان را بیل بزنیم بعد برای دیگران تعیین تکلیف کنیم. به هرحال دور جدیدی از بحران با دنیا،مردم را در یک دور نوین از سختی و ناراحتی قرار می دهد.
10- و بالاخره بالاترین بحران و درگیری با مردم است. کافی است ازمیان گروههای مختلف اجتماعی تنها به سه گروه اقلیتهای قومی ، زنان و جوانان نگاه کنید. هر سه گروه مطالبات روشن اقتصادی و اجتماعی و سیاسی دارند که 27 سال است دولت های مختلف هر از گاهی با آنها کلنجار رفته اند و همواره نیز به نوعی مصالحه و کوتاه آمدن راضی شده اند بدون آنکه البته فکر اساسی هم برای مشکلات این گروههای اجتماعی بکنند. حالا نوبت این دارودسته جدید است که می خواهد با خواست های این گروههای اجتماعی کشتی بگیرد. آنهم با گماشتن یکی از بدنام ترین و مخوف ترین چهره های اطلاعاتی در رأس وزارت کشور که مستقیم ترین وظیفه را در این مورد دارد. کشور ایران در سطوح مختلف و در میان گروههای گوناگون اجتماعی بصورت انباری از تضادها و مطالبات انباشته درآمده است که گاهی نیز پرده هایی بسیار خون آلود بر آنها کشیده شده است. صبر و حوصله و عقل و درایت بسیار بالایی می طلبد که با تأنی و حوصله و حسن نیت بتوان کشور را از مرحله کنونی عبور داد و سرآن را به سلامت بربستر آرامش و دموکراسی قرار داد. حرکات حاکمین جدید تنها چند گره محکم تر بر کلاف پرگره و کور کشور خواهد زد. مملکت ایران و نیروهای موجود درآن بزرگتر از آن هستند که چند نفر تازه به دوران رسیده در قدرت بتوانند آن را به راحتی از گلو پایین دهند. یادتان باشد که آدم هابه هر صورت با یکدیگر اختلاف سلیقه دارند و آن یکدستی که فکر می کنید هرگز پیش نمی آید. در سیاست یا هر کار جمعی دیگر اختلاف نظر و سلیقه قطعی است. دو راه دارید یا این اختلاف را به رسمیت بشناسید و آن را قانونمند سازید که در این حالت می شود دموکراسی و یا سرکوب کنید و همه را یکدست بخواهید که آخرش می شود امثال حکومت صدام حسین که کار آمدی ندارد و ملت عراق بدبخت می شود و دنیا به جانش می افتد. نگاهی به اختلافات مجلس هفتم و یاهمین کابینه تازه تأسیس بیاندازید تا ببینید چرا آن یکدست سازی ها سرابی بیش نیست.
جناب آقای خامنه ای:
شما به هر صورت 27 سال تجربه در اداره کشور دارید. بعید است که ندانید مبارزه با فقر و تبعیض و فساد که شعار شما است با نمایش راه انداختن و روی زمین نشستن حل نمی شود.سا ده زیستی امر خوبی است اما نه جلوی دوربین ها. نام این کار ریا است. فقر در کشور ما جدی است. درآمد سرانه کشور نسبت به سال 56تا سی درصد برای هر ایرانی پایین آمده است. اما درمان آن با افزایش درآمد نفت هم عملی نیست چون این افزایش حداکثر می تواند درصد اندکی در تولید ناخالص ملی تأثیر گذارباشد. تا ایرانی ها دلخوش نباشند و سرمایه گذاری و تولید نکنند و تولید ناخالص ملی را بالا نبرند و در واقع تا چرخ مملکت به حرکت نیفتد مسئله فقر حل نمی شود. برگرداندن درآمد سرانه ایرانی ها به همان سطح سال 56 نیاز به تولید ناخالص ملی حدود سیصد میلیارد دلار دارد یعنی بیش ازدو برابر وضع فعلی. درآمد نفت حداکثر به 40 یا 50 میلیارد دلار خواهد رسید. یعنی 15% آن تولید ناخالص ملی مورد نیاز برای رسیدن به درآمد سرانه سال 56. الباقی را باید بخش های صنعتی و کشاورزی و خدمات کشور و در واقع ملت ایران تولید کنند. برای این کارایرانی ها باید محیط امن و آرام و قوانین مناسب و دولتمردان عاقلی را ببینند تا با دلخوشی به سرمایه گذاری و تولید در بخش های صنعتی و کشاورزی و خدمات بپردازند. نگاهی به رکود بازار بورس تهران یامعاملات ملک یا خروج وحشتناک ارز از کشور بیاندازید تا ببینید که اقتصاد کشور و مردم چگونه واکنش نشان می دهند. باور کنید این دیگر توطئه دشمن جهانی نیست. بدیهیات علم اقتصاد است. ببینید برای حل مشکل فقر در جامعه چطور راه برعکس را رفته اید و یک دولت خروس جنگی و خط و نشان بکش برای مردم و دنیا سرکار آورده اید.
در خصوص تبعیض هم حتماً با من موافقید که اصلی ترین و پایه ای ترین درمان رفع تبعیض، حاکمیت قانون است. باید قوانین روشن و مشخص و قوه قضائیه مستحکمی وجودداشته باشدو شاه و گدا در مقابل ان مساوی باشند تا اصولاً صحبت از رفع تبعیض معنی داشته باشد. نهادهای فراقانونی و در رأس تمام آنها وجود خود حضرتعالی مهم ترین عامل عدم حاکمیت قانون است. نگاهی به چند سال گذشته بیاندازید و ببینید که چگونه نهادهای منسوب به شما از هر مجازاتی رهایی یافتند. یک قلم نگاهی به روزنامه کیهان و سرنوشت تمام هتاکی ها و تهمت زنی های آن بیاندازید و ببینید که گویی در مقابل آن هیچ فریادرسی نیست و آنچه با هرکس بخواهد می کند و هیچ مرجعی برای رسیدگی نیست.یا سرنوشت حمله کنندگان به خوابگاه دانشجویان یا عاملین قتل های زنجیره ای و یا شکنجه کنندگان شهرداران نواحی و معاونین شهرداری ودهها مثال دیگر. درتاریخ قرن نوزدهم ایران صحنه خیلی جالبی داریم. وقتی ناصرالدین شاه از سفر سوم فرنگ برگشت تمام درباریها را جمع کرد و گفت در آنجا آنچه دیدم قانون بود و ساعتی از حاکمیت قانون و لزوم آن برای کشور دم زد. یکی از درباریها نقل می کند که در آن جمع هیچ کس جرأت نکرد بگوید که اعلیحضرت عامل اصلی عدم حاکمیت قانون خود شما هستید. حالا نقل شما است.دم از تبعیض و مبارزه با تبعیض می زنید و می زنند اما یک نفر نمی گوید تا شما و منصب رهبری ماورای هر قانونی قرار دارد و به هیچکس هم پاسخگو نیست رفع تبعیض و حاکمیت قانون غیر ممکن است.نگوئید مجلس خبرگان مقام رهبری را ممیزی می کند که نمی کند. تمام وکلایش از فیلتر شورای نگهبانی رد شده اند که منصوب شما است و در عمل هم حتی یک مورد دیده نشده که این مجلس لااقل برای حفظ ظاهر هم که شده علنی و در مقابل ملت به یک عملکرد شما یا نهادهای زیر نظر شما انتقاد کند. اینهمه انحراف و خرابکاری در نهادهای زیر نظر شما مثل رادیو و تلویزیون و نیروی انتظامی و قوه قضائیه و بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان هشت ماده ای امام و بنیاد شهید و سازمان امنیت موازی و سپاه پاسداران و دهها ارگان دیگر وجوددارد. اما جالب است حتی یک مورد هم تا کنون مطرح نشده است. متوجه می شوید که چرا مبارزه با تبعیض با ساختار کنونی و تمرکز قدرت در دستان شما عملی نیست. لطفاً سراغ تئوری مندرس تقوای رهبرهم نروید که اگر نداشته باشد بطور اتوماتیک از رهبری ساقط است. اکثریت کارها و خطاهایی که یک رهبر سیاسی می کند از دایره معمول تعاریف تقوا بیرون است. مثلاً وقتی در کردستان تصمیم می گیرید مردم را سرکوب کنید، تعاریف رایج تقوی با این تصمیم شما کاری ندارد. اگر بالاترین جنایتها را هم در آنجا مرتکب شوند، بر دامن این تقوای تعریف شده رایج گردی نمی نشیند. یا اگر هرکس به شما نامه ای بنویسد و یا انتقادی بکند جایش در زندان و مستحق حکم محکومیت باشد، نسبت به تعریف تقوای حاکم خللی وارد نمی شود. یاهمین سیاست معروف شما که معتقدید مردم باید از حکومت بترسند و مطبوعات نباید روی مردم را به حکومت باز کنند را در نظر بگیریم. بر اساس این سیاست در سالیان اخیر مطبوعات را بسته و منتقدین را به بند کشیده ایدو موجی از افسردگی و دلسردی در مردم ایجاد کرده اید بازهم این خطایا برابر تعاریف موجود، از تقوای شما کم نمی کند. چون تعاریف رایج تقوا، تنها در حدود اجرای احکام شرعی دور می زند که اکثراً در حوزه فردی جای دارند و مهم ترین مسائل اجتماعی که با سرنوشت مردم سروکار دارد از آن دایره بیرون است. در تاریخ اسلام صحنه بسیار تکان دهنده ای وجود دارد. چند سال پس از شهادت امیرالمومنین و استقرار معاویه بن ابی سفیان بر مصدر حکومت، پیرزنی از اهل کوفه، به دلیل بی عدالتی که در حق پسرش شده بود به شام رفته و هر روز جلوی کاخ خلیفه دادخواهی می کرد و سروصدا به راه می انداخت. تا بالاخره یک روز خلیفه تصمیم گرفت خودش با او صحبت کند. وقتی آن پیرزن در مقابل خلیفه نیز درشتی کرد و از حق دادخواهی برای پسرش کوتاه نیامد، معاویه جمله ای در مذمت علی (ع) گفت که به نظرم یکی از بهترین تعریف ها از روش حکومتی علی (ع) است. او گفت:" خدا لعنت کند آن علی را که طعم مخالفت با حکومت را به شما چشاند." ظاهراً امروزه از معاویه بایدعذرخواهی کنیم. آن بدبخت به صراحت امروز شما برای مردم شاخ و شانه نمی کشید. خنده دارتر این اتوماتیک بودن است. در مملکت استبدادزده ای مثل ایران که استبداد باز تولید می شود، اگر دهها نهاد نظارتی و کنترل هم برای مردم طراحی کنی باز هم امکان مطلقه شدن قدرت و عدم تمکین آن به خواست مردم وجوددارد، چه رسد به اینکه قدرت بیکرانی مثل ولایت فقیه داریم که در واقع هر کاری دلش می خواهد می تواند بکند و به هیچکس هم جواب ندهد و مردم هم راهی برای پایین آوردن او از مسند قدرت و یا نظارت بر او ویا انتقاد از او ندارند وبعد بگوئیم یک روزی که تقوا نداشت خودش اتوماتیک عزل می شودو از مصدر قدرت پایین می آید.
در مورد فساد که بشکل فساد اقتصادی و رانت خواری و اعتیاد و فحشا و فسادهای اجتماعی و مهمتر از همه تزلزل ارزش های اخلاقی، ارکان کشور را فراگرفته است، نیاز به وارونه کردن تمام روابط موجود است. باید دخالت حکومت در بسیاری از حوزه ها راکم کرد. اما درست راه برعکس اتخاذ شده و قرار است دخالت حکومت افزایش بیابد. اجازه بدهید یک قلم به فساد اقتصادی و رانت خواری بپردازم. مطمئناً برای مقابله با این بلیه در کوتاه مدت باید دست رانت خواران اقتصادی را کوتاه کرد و در میان مدت باید ساختار اقتصادی کشور را از اقتصاد حکومتی و دولت سالار به اقتصاد خصوصی و بازار آزاد تغییر داد و البته در دراز مدت هم سایر روابط اجتماعی که بر اقتصاد تأثیر دارند باید اصلاح شوند و زمینه فساد از آنها ریشه کن شود. حالا فرض کنید چند نفر پیدا شده اند و می گویند می خواهند با فساد اقتصادی مبارزه کنند. از نمایش و شو درآوردن مثل روی زمین نشستن که بگذریم باید بتوانند جلوی رانت خواری را بگیرند. آیا می توانند دست شرکتهای سپاه را از پیمانکاریهای کشور و واردات لوازم خانگی و معاملات نفتی و تولید خودرو و دهها فعالیت دیگر کوتاه کنند؟ آیا می توانند سهمیه آقای مصباح یزدی از واردات شکر صنعتی را متوقف کنند؟ آیا می توانند بیش از 5 هزار واحد املاک و مستغلاتی را که توسط ستاد اجرایی فرمان 8 ماده ای امام مصادره شده را به صاحبانش برگردانند و مزایایی را که یک عده از قبل این موسسه و موسسات نظیر آنها که همگی زیر نظر شما هستند بدست آورده اند متوقف کنند؟ آیا می توانند تمام رانتهایی را که آقای واعظ طبسی و یا ری شهری و یا دیگران به نام امامان و امام زاده ها استفاده می کنند موقوف کنند؟ اگر بکنند آنگاه شما باید با یک بودجه محدود دولتی، شفاف و روشن و منعکس در ردیف های بودجه و زیر نظر ذیحساب وزارت دارایی سرکنید. در این صورت پول برای پرداخت شهریه برای طلاب و یا پشتیبانی گروه های فشار و یا دهها هزینه دیگری را که بیت شما انجام می دهد از کجا می آورید؟ اگر امیرکبیر در ظرف سه سال توانست راه دزدی را در این مملکت ببندد، دلیلش این بودکه اول بودجه ناصرالدین شاه را دردست گرفت و محدود کرد و بعد به سراغ دیگران رفت. اگر چه آن بزرگوارجانش را هم گذاشت اما لااقل راه درست رانشان داد. آیا به نظر شما با رانت خواری بزرگ و سازمان یافته ای که عمدتاً در اطراف شما و در موسسات زیر نظر شما وجود دارد، می توان صحبت از مبارزه با فساد اقتصادی کرد. به نظر شما نمایش های کمدی آقای احمدی نژاد مثل روی زمین نشستن در مقابل دوربین تلویزیون تا چه حد با یک مبارزه جدی با فساد مربوط است؟
می گویند خود کرده را تدبیر نیست. شما این کشور را به این شکل درآورده اید و شما هم باید پاسخگو باشید. تکلیف امثال من روشن است. به دنبال تغییر قانون اساسی فعلی و تدوین یک قانون اساسی دموکراتیک مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر هستیم. نقطه شروع این کار را هم برگزاری یک رفراندوم آزاد با نظارت نهادهای بین المللی برای تعیین تکلیف قانون اساسی فعلی می دانیم. برای رسیدن به این مقصد هم چاره ای جز سازماندهی مقاومت مدنی در مقابل قدرتمدارانی که در مقابل این خواسته مردم می ایستند نداریم. اما نمی دانم شما می خواهید چکار کنید. مطمئناً دروغ هایی را که در مورد شرکت مردم در انتخابات گفته اند دیگر شما باور نکرده اید. لااقل به گزارش های محرمانه اعتماد کنید و مطمئن باشید کمتر از 30% مردم در انتخابات شرکت کرده اند. اگر به بحث های برون دینی اعتقادی ندارید و به رأی اکثریت مردم قائل نیستید، لااقل به بحث های درون دینی و فتوای اکثریت فقها توجه کنید. به موجب فتوای اکثریت فقها حکومت وقتی برای فقیهی مسجل می شود که مستظهر به رأی اکثریت مردم باشد. با آقای منتظری دشمن هستید و لابد فتوای ایشان را قبول ندارید، با آقای سیستانی چطور؟ بعید است حرف غیرشرعی و غیرعقلی آدم هایی چون آقای محمد یزدی مورد قبول شما یا هرآدم عاقلی باشد. ایشان می گویند منصب ولایت فقیه را یک نوع نصب الهی قلمداد می کنند و وظیفه خودشان راکشف این انتصاب الهی می دانند و نه رأی دادن. می دانید این حرف یعنی چه؟ یعنی نعوذبالله، شما یا هر آدم دیگری در این منصب، هم طراز پیامبران و یا امامان شیعه می گردد. می دانید چه حقه بازی بزرگی دراین حرف نهفته است و می تواند تا چه حد مورد سوء استفاده شیادان قرار گیرد. بیائید با مردم صریح باشید. اگر شما هم به این قبیل حرف ها اعتقاد دارید، صریحاً اعلام کنید تا مردم هم بدانند که شما چگونه برای خود یک نیمچه پیامبری و نظرکردگی الهی قائلید. فقهای شیعه هم بدانند که شما چه در سر دارید، آن گاه نه فقط اطاعت از شما جایز نیست، بلکه مبارزه با شما واجب شرعی می شود. و اگر به این حرف های مشکوک امثال آقای یزدی باور ندارید که فکر می کنم نداشته باشید، در آن حالت چاره ای جز اخذ رأی مردم، برای مشروعیت حکومت خود ندارید. رأی مردم را هم در یک انتخابات آزاد می توان اخذ کرد، نه از طریق یک مجلس خبرگان دست چین شده. کاشکی به نصیحت مصلحانی مثل اکبر گنجی گوش می کردید که شما را به شرکت در یک انتخابات آزاد و اخذ رأی اکثریت مردم دعوت می کنند، و در صورت عدم رأی اعتماد مردم کنار می رفتید. کاشکی تا دیر نشده بابت تمام دهن کجی هایی که به ملت کرده اید از مردم عذرخواهی می کردید و کنار می رفتید. واقعیت این است که شما کشور را بسیار بد اداره کرده اید خاطرم هست وقتی صدام حسین به کویت حمله کرد و به زور متحدین از آنجا بیرون رانده شد و مملکتش هم دچار تحریم سازمان ملل شد، شما در یک سخنرانی به درستی از او انتقاد کردید و گفتید این چگونه رهبری است که کشورش را دائماً به مشکل و بدبختی دچار می کند و مردمش را به زحمت می اندازد. اکنون قدری به خودتان نگاه کنید و ببینید ملت و مملکت را کجا برده اید. می دانم در دلتان به این حرف های من می خندید و متأسفانه از باده قدرت مستید. فکر می کنید بر خر مراد سوار هستید و مخالفین را قلع و قمع کرده اید، اشتباه می کنید. سرنوشت ادامه مسیر فعلی روشن است. در تاریخ ایران و جهان بارها اتفاق افتاده است. تا دیر نشده می توانید با همراهی با مردم از خسارت بیشتر به کشور جلوگیری کنید. خود دانید.
و ما توفیقی الا بالله
محمدمحسن سازگارا
مهرماه هشتاد و چهار