انجمن هاي اسلامي با بيش از 60 سال سابقه فعاليت در دانشگاههاي ايران از قويترين و سازمان يافتهترين تشكلهاي دانشجويي ايران محسوب مي شوند . اين انجمن ها با توجه به خاستگاهشان مدافع جمع بين آزادي با عدالت و دنياي مدرن با دينداري بوده و هستند . حاملان اين رويكرد در تاريخ معاصر ايران نيز كاملاً مشخص شده اند . از سيد جمال تا بازرگان و طالقاني و دكتر شريعتي و دكتر سروش و بسياري از استادان دانشگاه و روحانيون آزاد انديش در اين سلك جاي گرفتهاند .
انجمن هاي اسلامي دانشجويان در سال هاي قبل از پيروزي انقلاب 57 عمدتا به صورت مستقل و جزيره اي فعاليت مي كردند و فاقد مركزيت و اتحاديه مشخص بودند ؛ هر چند فعاليت آنها در يك جهت و افق مشخص بود . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ضرورت شكل گيري اتحاديه اي متشكل از انجمن هاي اسلامي به وجود آمد و سرانجام « دفتر تحكيم وحدت » از دل اين انديشه سربرآورد . اما به مقتضاي كوشش دانشجويي اختلاف سليقه و روش عمل همواره در اين نهادها وجود داشته و دارد . اما هرگز اين اختلاف سليقه و روش كليت اتحاديه را نفي نكرده بلكه همزيستي دموكراتيك و رعايت حقوق انجمن هاي اسلامي عضو اتحاديه به رسميت شناخته شده است. اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان ( دفتر تحكيم وحدت ) نوعي از سازماندهي پويا و از پايين به بالا را شكل داده و هرگز مركزيت آن به صدور بخشنامه براي واحدهاي تابعه جهت انجام اقدام هماهنگ ولو مغاير با خواست انجمن هاي عضو مبادرت نورزيده است . اين مساله از افتخارات دفتر تحكيم وحدت بوده و هست كه روش سازماندهي سازمان هاي دانشجويي را از « سانتراليسم دموكراتيك » به ساختار منعطف و اسفنجي تغيير داده است . همين ساختار باعث گرديده تا فراكسيون هاي دروني بتوانند در هماهنگي با كليت اتحاديه برنامه ها و اهداف خود را داشته باشند و سعي كنند تا با تزريق انديشه خود به شوراي عمومي اتحاديه تعامل مثبت و سازنده در اتحاديه را باعث شوند . در شرايط كنوني نيز اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان ( دفتر تحكيم وحدت ) از تكثر و تنوع سازنده اي برخوردار بوده و لزوم شفاف شدن اين تكثر و تلطيف نمودن فضاي اتحاديه بر همگان آشكار است . در صورتي كه گزارش هاي موجود در اتحاديه مبهم بماند و افراد هم فكر در كنار يكديگر در درون اتحاديه كار مشترك جمعي را تجربه نكنند ، پرخاشگري و سوء تفاهم بر فضا حاكم مي شود و نهايتاً به تضعيف و اضمحلال اتحاديه منجر مي شود . با توجه به اين ضرورت در خرداد ماه 1384 ما گروهي از انجمن هاي اسلامي دانشجويان سراسر كشور ( عضو دفتر تحكيم وحدت ) با گردهمايي در كنار يكديگر بنابر دغدغه هاي مشترك حول منافع ملي ، دفاع از حقوق دانشجويان، تقويت ساختار دفتر تحكيم وحدت و حمايت از روند دموكراسي خواهي در كشور فراكسيوني جديد را پايه گذاري كرده ايم كه ذيلاً براي روشن سازي افكار عمومي انجمنهاي عضو اتحاديه و همه دانشجويان و فرهيختگان ميهنمان اصول حاكم بر اين فراكسيون را متذكر مي شويم .
يكم : تمامي فعالان اين فراكسيون نه تنها دفتر تحكيم وحدت را به عنوان يكي از تنها نهادهاي مدني و مستقل موجود در دفاع از حقوق شهروندي مردم ايران و جنبش دموكراسي خواهي آنان مي شناسند ، بلكه معتقدند با شفاف سازي مواضع تئوريك ( بر مبناي احترام به آراء و عقايد ديگر دوستان عضو دفتر تحكيم وحدت ) مي توان به تقويت جايگاه ملي و مردمي اين تشكل فراگير دانشجويي پرداخت . مسلماً راه بهسازي و بازسازي ساختاري اتحاديه گونههايي چون دفتر تحكيم وحدت از پذيرش تكثر آراء و سازمان يابيهاي فراكسيوني دروني ميگذرد . به ويژه ما مثل ساير جريانات عضو دفتر تحكيم وحدت با دست اندازيها ، سهم خواهي ها و تفرقه افكني هاي رنگارنگ بدخواهان جنبش دانشجويي ايران مخالفيم و چنين روندهايي را با هدف از محتوا تهي ساختن كاركرد مدني و مستقل دفتر تحكيم وحدت ارزيابي مي كنيم .ما درصدديم تا دفتر تحكيم وحدت را به جايگاه در خور آن برگردانيم.پس در وهلهي اول هدف از تشكيل فراكسيون دموكراسي خواهي ملي ، تقويت اين تشكل آزادي خواه است .
دوم : اين جا و امروز ، علاوه بر آن كه برگشت ناپذيري هر گونه شرايط دموكراتيك را نيازمند تقويت هويت ها و ساختاري صنفي مي دانيم ، دور افتادن از روحيه و زيست دانشجويي را به ويژه براي نهادهاي مدني - دانشجويي مضر تلقي مي كنيم . دفاع از حرمت نهاد دانشگاه و حقوق همه جانبهي دانشجويان بايستي سرلوحهي انديشه و عمل همه فعالان دانشجويي قرار گيرد . ما بحث هاي خرد و كلاني چون تدوين آئين نامه تشكل هاي دانشجويي ، شيوه استقلال دانشگاه ها ، نحوه انتخاب روساي دانشكده ها و دانشگاهها ، خصوصي سازي دانشگاهها و حتي مسائل عادي آموزشي و رفاهي - صنفي(همچون ساز و كار كميته هاي انظباطي) را كه به شدت با زندگي روزمره همه دانشجويان ميهن مان گره خورده است ، نيازمند حضور نمايندگان واقعي دانشجويان مي دانيم و در اين راستا تمام تلاش هاي خود را براي پيگيري اين امور صرف مي كنيم .
سوم : پيكارهاي سياسي و اجتماعي يك دهة اخير ميان نيروهاي مترقي ، ملي و مستقل و نيز استبدادگرايان و ارتجاعيون ، موقعيت سياسي و ديپلماتيك ايران در فضاي بين المللي ، حضور گسترده نيروهاي نظامي آمريكا در آسياي ميانه و خاورميانه و نيز خصوصا گسترش سطح آسيب هاي اجتماعي ( از جمله فقر ، شكاف طبقاتي ، فساد مالي و اخلاقي ، اعتياد و ...) وضعيتي را براي ميهنمان رقم زده است كه در كل به ضرر منافع ملي و اكثريت ملت ايران و به سود اقليتي مسلط بر چرخه سياسي و اقتصادي كشور است ؛ اين امر پروژه توسعه و روند دموكراتيزاسيون ساختارهاي سياسي را دچار بن بست كرده است . ما نيز چون اكثريت نيروهاي اصلاح طلب و مترقي يگانه راه برون رفت از اين فضاي بحراني را شكل گيري اتحاد دموكراتيك و فراگير ميان همه نيروهاي معتقد به دموكراسي و حقوق بشر در پيكار با استبداد ارتجاعي سياسي و اقتصادي مي دانيم . حمايت و خرسندي خود را از فراگير شدن اين گفتمان ميان اصلاح طلبان پيش رو و نيروهاي ملي - مذهبي و نهضت ازادي و ساير فعالان حاضر در صحنه كه مهندسي جزء به جزء را براي رسيدن به دموكراسي سر لوحه عمل خويش نموده اند، ابراز مي كنيم و تمامي تلاشمان را به عنوان يك نيروي پيشرو اجتماعي براي فراگير شدن اين روش به كار خواهيم بست ودر مقام يك نيروي آگاهي بخش ، منتقد و پردامنه اجتماعي براي گسترش انديشه اتحاد عمل جبهه اي حركت خواهيم كرد.
به جاي آفريدن فضاي ياس پيرامون كاركرد نيروهاي ملي ، اصلاح طلب و مترقي ما نخستين مانع دموكراسي را استبداد ارتجاعي و انحصاري كل جريان راست مي دانيم . آنان هر چند امروز شعار عدالت سر مي دهند، ولي به لحاظ جايگاه واقعي شان در ساز و كارهاي سياسي و اقتصادي مهم ترين عاملان بسط تبعيض ، فقر و نابرابري اند . اگر چه در ديدگاه ما نيز كل ساختار حاكميت به سبب دوگانگي قدرت به ناكارآمدي دچار شده است و اين پديده به مانعي اساسي در پيش رفت فرايند دموكراسي خواهي بدل شده است ، ولي پيكار موثر در جهت حاكميتي يگانه كارآمد و دموكراتيك را نيازمند توجه به شكاف ها و تفاوت هاي واقعي ميان جريانات درون حاكميت و حواشي آن به منظور ايجاد فضاي فعاليت آزاد مي دانيم .
چهارم : و آخرين نكته در جهت تعين بخشيدن به پسوند « ملي » فراكسيون تازه بنيادمان است ؛ از ديدگاه ما ، در حل مساله دموكراسي ضرورتا بايستي رنج مساله ي استقلال را به جان خريد . راه دموكراسي خواهي واقع گرايانه از فراموشي اين مغاك نمي گذرد ، بلكه با در پيش گرفتن يك تعهد ملي و ميهني است كه مي توان به نحوي ملموس و واقع بينانه با فضاي كنوني سياست كشورمان روبه رو شد. تصور اين كه حذف يكي از اين دو مولفه ( دموكراسي و استقلال ) به سود ديگري مي تواند باعث تسهيل و تسريع پروژه توسعه ي ايران شود ، خام انديشي است .
به ضرورت برهه تاريخي كنوني و ماهيت واقعا موجود نيروهاي خارجي ، از ديدگاه ما دموكراسي نمي تواند سوغاتي با مارك آمريكايي و ... باشد . پيچيدگي بومي و تاريخي و سطح توسعه يافتگي مباحث و مسايل سياسي ايران حتي با نمونه هاي دم دستي اي چون عراق ، افغانستان و آسياي ميانه تفاوت هاي بنيادين دارد . فراموشي اين تفاوت ها و القاي اين نكته كه قرار است تمام تاريخ و پروژه سياسي كشورهاي منطقه از مسيري مشابه به منجي گري آمريكا ختم به خيرشود ( !) همان دامي است كه از يك سو دستگاههاي ايدئولوژي پرداز طراحان نقشه خاورميانه بزرگ در فضاي بن بست هاي سياسي و اجتماعي داخل كشور مي گسترند و از سوي ديگر متاسفانه ذهن و زبان و عمل برخي از فعالان دموكراسي خواه گرفتار آن مي شود .
سپردن راه حل مساله ملي دموكراسي به مداخله نيروهاي خارجي ، فعالان اجتماعي و سياسي ميهنمان را به انفعال و بدبيني به كنشگري سياسي مي كشاند . در چنين فضايي ارتجاع راست ، به تفرقه و جدايي در ميان نيروهاي تحول خواه مستقل و ملي دامن مي زند . دل بستن ، به مولفهي خارجي براي فرداي كشور ، نه تنها از بحران هاي اقتصادي ، اجتماعي و سياسي ميهن ما نمي كاهد كه بر عمق آن ها نيز مي افزايد .
از سوي ديگر تاكيد بر مولفه استقلال و تعهد ملي در پيكار دموكراسي خواهانه كنوني ، نبايستي دستاويز و بهانه اي براي ناديدن و سركوب مطالبات دموكراسي خواهانه و عدالت طلبانه داخلي محسوب شود. در اين جاست كه پاسخ به پرسش«كدام استقلال و كدام ملي گرايي »؟ پيش روي هر فعال سياسي مستقل و ملي قرار مي گيرد.
در نظر ما، استقلال و ملي گرايي نه به عنوان شعار و توجيه گر منافع استبدادگرايان، بلكه از دل توجه به حقوق و منافع اكثريت مردم ايران و نيز تحولات بين المللي برساخته مي شود و اين مردم گرايي شامل: زندگي آسوده و مرفه تر، آزادي بيان ، آزادي احزاب و ديگر آزدي هاي شهروندان براي همه ايرانيان است . جنبش دانشجويي بايد در مقام يك نيروي آرمان گرا و پرنفوذ اجتماعي، پيشاپيش جبهه ملي گرايي و استقلال انديشي حركت نمايد و به شدت نسبت به دخالت و دست اندازي نيروي خارجي در مسائل ملي كشورمان حساس باشد . به اين ترتيب ، آن چه راهنماي ما قرار گرفته است : تقويت تحولات و اصلاحات درونزا از طريق همكاري فراگير همهي نيروهاي دموكراسي خواه است .
البته آنچه در اينجا آمد اصول كلي حاكم بر فراكسيون دموكراسي خواه ملي است.ساير مواضع از طريق بيانيه يا اعضاي شوراي هماهنگي فراكسيون به اطلاع دانشجويان و آزاديخواهان خواهد رسيد.دراين بيانيه نام دانشگاههاي داراي حق راي در اتحاديه آمده است.تعداد زيادي از تشكلهاي فاقد حق راي نيز به اين فراكسيون پيوسته اند كه به زودي اعلام ميشوند.برخي از انجمنها نيز مشغول گفتگو و رايزني جهت پيوستن به فراكسيون هستند. با اتخاذ مواضع عقلاني و دانشجويي فراكسيون،چشم انتظار و پذيراي ساير انجمنهايي ُكه رويكرد فوق را مي پسندند،هستيم.در پايان با توجه به تجربه چند هفته اخير و تكذيب هاي بي هويت و نام ونشان اعلام مي كنيم اگر يك نفر در انجمني با افراد خاصي هماهنگ بود نمي تواند از طرف اكثريت اعضا بيانيه صادر كرده و شبهه افكني نمايد.
advertisement@gooya.com |
|
انجمن هاي اسلامي دانشگاههاي:
اراك،علوم پزشكي اراك،اصفهان و علوم پزشكي ، اروميه،بهشتي،تربيت معلم آذربايجان ،لرستان،علوم پزشكي لرستان،رازي كرمانشاه، چمران اهواز،جندي شاپور اهواز، علوم پزشكي اردبيل،هرمزگان،علوم پزشكي هرمزگان،ياسوج،علوم پزشكي ياسوج.