در زمانی کمتر از یک سال و نیم است، در حول و حوش کشورمان شاهد چندین انقلاب تمام عیار و یا نیمه کار هستیم که میتوانیم آنها را بی تاثیر از حمله آمریکا به عراق و نقشه خاورمیانه بزرگ جرج بوش ندانیم.
در دوّم نوامبر شاهد تظاهرات پس از انتخابات گرجستان بودیم که در آن اپوزیسیون ادعای تقلب جواد ناتزه درانتخابات
همه محلی، “Fair Elections“و „The Global Strategy Group“ را کرد و روزبعد هم گروه آمریکائی پرسی دست و پا شکسته ای انجام داده، صحت ادعای خود را ثابت نموده و بالاخره جواد ناتزه را مجبور به استعفا نمودند. آقای زاکوشویلی هم که در رأس سازماندهی تظاهرات علیه تقلب انتخاباتی قرارگرفته بود، پس ازپیروزی انقلاب مخملی در انتخابات بعدی به ریاست جمهوری رسید. تمام ناظران غربی این واقعه مهم تغییر حکومت را نتیجه سازماندهی منسجم تظاهرات از جانب کارگزاران تلقی نمودند.
انقلاب دیگردر اواخرسال 2004 اتفاق افتاد که به انقلاب رنگ نارنجی معروف گشت. این انقلاب هم ماهیتا شباهت به انقلاب گرجستان داشت «تقلب در رأی انتخابات» وبمراتب پرهزینه تر بود (هفته ها دراردوگاههای چادرهای 20- درجه بسربردن و پاس دادن، تهدید روسیه به دخالت مستقیم و ...) در انتخابات بعدی یوشچِِِنکوبرنده انتخابات و رئیس جمهور اوکرائین گردید. تمام ناظران غربی این واقعه مهم تغییر حکومت را، دوباره نتیجۀ سازماندهی منسجم تظاهرات وپایداری محکم از جانب کارگزارانش تلقی نمودند.
سوریه پس از 30 سال، بیشتر یکان های ارتشی مستقر درخاک لبنان را پس از تهدید آمریکااز آن کشور خارج نموده وقرار است تا آخرماه مارس بطور کامل آن کشور را ترک کند. این جریان زمانی انجام گرفت که : مردم لبنان قتل رفیق حریری رئیس جمهور سابق آن کشوررا به نیروهای تروریستی حماس ویا حزب اله، که تحت حمایت بشّار اسد میباشند، نسبت داده، به خیابانها ریختند، محل قتل او را تبدیل به میدان شهید نموده و آنقدر پایداری کردند تا رئیس جمهور دست نشاندۀ سوریه استعفا داده و مجلس تعطیل گشت. باز هم سازماندهی منسجم تظاهرات وپایداری مداوم از جانب کارگزارانش این بار در یک کشورعربی تکرارشد.
ااتفاق دیگرانجام انتخابات نمایندگان انجمن های شهری در عربستان سعودی بود، کشوری که هیچ نوع ا نتخاباتی را در تاریخ خود نمیشناخت. این واقعه چنان بی قرینه بود که روزنامۀ عرب نیوز تصویر یک لکوموتیوی را که به سمت ایستگاه رفورم در حال حرکت بود به چاپ رساند.
مهمترین اتفاق درمدت زمان نامبرده، تحولات صلح اسرائیل با اولین رهبر به شیوۀ دمکراتیک انتخاب شدۀ فلسطینی محمود عباس میباشد، که میتواند در آینده، ماهیت سیاسی-امنیتی منطقه را تغییر دهد: چرا که اسرائیل در حال پس دادن دو سه شهرک اشغالی در نوار غزّه میباشد که در عوض دوباره ازموضع ماکزیمم خواهی درعوض، درساحل اردن غربی حدود 40 هزار واحد مسکونی در سرزمین های اشغالی بنا سازد، و جالب اینست که ما پس از سالهای طولانی شاهد یکی ازاخطارهای نادرومحکم وزیرخارجۀ آمریکا به اسرائیل دراین مورد میباشیم، این در حالی انجام میگیرد که اسرائیل تنها قدرت نظامی- اتمی منطقه میباشد (تنها 250 کلاهک اتمی در صحرای نجف آماده نگاه داشته)،وبه هیچ یک ازقطعنامه های سازمان ملل وقعی نمیگذارد و همیشه به بهانه اینکه اعراب قصد پرتاب آنان را به دریا دارند، به سرکوب و کشتارجوانان فلسطینی می پرداخت و همزمان سرزمینشان را به اشغال درمیآورد.
تازه ترین جابجائی سیاسی و یا انقلاب! دارد در همسایگیمان قرقیزستان انجام میگیرد، بهانه بازهم «تقلب در رأی انتخابات» و فرار آقای اصغرآکایف به روسیه که با قتل تنها 3 تظاهرگر انجام میگیرد، درحالی که ما در تهران در یک مسابقۀ فوتبال بیش از 9 کشته میدهیم. دلیل شورش موفقیت آمیزِ گل لاله ای قرقیزستان؟ بازهم « ناظران غربی این واقعه مهم تغییر حکومت را، نتیجه سازماندهی منسجم تظاهرات از جانب کارگزاران تلقی میکنند.»
منظور ازشمارش اینهمه تحولات در این مدت زمان کوتاه این است، نشان داده شود که چگونه کارگزاران تظاهرات ویا شورشهای اجتماعی درتمام کشورهای یادشده که کمتر ویا اصلا سنّت شورشی و تظاهراتی نداشته اند، قادر شدند با انسجام واستمرار دراعتراض به حکومتگزانِِِِ چه کمونیست، چه عرب وچه تُرک نژاد که هرکدامشان ید والائی در زورگوئی و سازماندهی های مافیائی شان دارند، را مجبور به ترک مسند قدرت وحتی فرار از کشورشان کنند.
هنوز مشخص نیست که مثلا در گرجستان آقای زاکوشویلی آن کشور را به کدام سمت و سو خواهد کشاند، شواهد امرنشان میدهد که مردم گرجستان هنوز سرنوشت نامشخصی درپیش دارند و یا مردم لبنان چگونه سرنوشت خود را رقم خواهند زد، همچنین کشور مصر تا چه حد در رفرمِ سیستم سیاسی کشورش پیش برود که حداقل پس از حسنی مبارک در یک سیستم جمهوری، جانشینش مثل سوریه یک ولیعهد دیکتاتوری نباشد، همینطور است سرنوشت مردم قرقیزستان کمااینکه مسئلۀ حل مشکل فلسطینیان بمراتب پیچیده تراز تمام کشورهای یاد شده است. تنها کشور شمرده در این لیست،یعنی اوکرائین شانس بیشتری برایش درراه رسیدن به سیستم حکومی دمکراسی پیشبینی میشود، آنهم بیشبر بدان خاطر که یوشچنکوخودش را زود به اروپا چسباند. ولی هرچه بود آنان توانستند مقتدران حکومتی و دیکتاتورها را به زیربکشند، فراری دهند که برایشان آرزوی موفقیّت داریم.
ولی ما درکشورخودمان که حداقل 2 انقلاب و یک کودتای 28 مرداد را پشت سرگذارده و 100 سال سابقۀ فعالیت های
آزادیخواهانه دارد اکنون درکجای کاریم؟
درتمام دوران حکومت سیّد خندان با انتخاب دمکراتیک بالای 20 میلیونی او، درگیری نمایندگان مجلس با دادگستری، توقیف روزنامه های برآمده از «بهارآزادی!»، قتل های زنجیره ای، تمام چالش ماآزادیخواهان را بدان نتیجه منتهی کرد: که در چهارچوب چنبرۀ ولی فقیه، شورای نگهبان، شورای استصوابی و شورای تشخیص مصلحت راه دیگری برای اصلاح از درون این سیستم طراحی شده ازبهشتی، وجود ندارد بغیر از رد این قانون اساسی فعلی و رفراندمی برای انتخاب سیستمی خردگرا و زکولار، و برای رسیدن به آن هم باید در مجامع و میدان های عمومی بصور فیزیکی آماده بود، تظاهرات و شورش علیه این سیستم خودکامه براه انداخت.
البته ممکن است دوستان فاضل و شجاعمان در درون کشور اگر این سطور به رویتشان برسد پوزخندی زده با خود
بگویند: «دوستان درخارج ازکشور، در کشورهای دمکراتیک و مطمئن نشسته اند و برای ما تکلیف تعیین میکنند!»
advertisement@gooya.com |
|
دوستان، همفکران چنین نیست، این سیستم با این دایرۀ بستۀ «خودی وغیر خودی!» که ایجادکرده، ما روشنفکران داخل وخارج کشور را به راحتی از هم جدا ساخته، من فکر میکنم که اغلب هموطنان مقیم خارج که به مبارزۀ فرهنگی- سیاسی علیه سیستم موجود درکشورمشغولند - نه آن گروه که وقت وفکرخود را صرفا وقف تجارت ویا کاسبی نموده، – اززاویه جنبۀ مادی سطح زندگی خود، چندان مرفّه ترازسطوح پائین افراد کشور ساکن خود نباشند، تنها گروه اجتماعی مابین آنان: افراد و تیروترکۀ خاندان جلیل سلطنتی! و افرادوابسته به آنان میباشند که با غارت و دزدی (20 میلیارد دلاربه شهادت لیست شدۀ کارمندان بانک مرکزی در سال 1357) زندگی کم دغدغه تری دارند. معهذا وقتی ما باافراد فامیل ووابستۀ خود که بدیدنمان میآیند وارد بحث دربارۀ امورسیاسی ایران میشویم، پس ازچند صباحی از طرف آنان متّهم میشویم: «شما که دراین محیط سالم وتمیززندگی میکنید، همه چیزتان هم مرتب است، شما نمیتوانید دل بحال ما بسوزانید وموقعیّت ما را درک کنید! آنان به ما به ناحق طعنۀ خارج نشینان! خوب خورده خوابیده ها! و غیره میزنند.
به این احوال رژیم توانسته درفاصله اندازی بین گروه های مخالف خود موفق عمل کند، چه بسا گروه های جارچیِ انقلابِ ماهوارهای لُس آنجلسی واغلب هم سلطنت طلب، بدان ظن، قدرت بخشنده اند.
پس دوستانِ شهامت دار بیانیۀ 565 که حتی از نوشتن نام وحتی محل کارخود هم ابائی نداریدو زیرتیغ این سیستم
قهارزندگی میکنید، شما چه بخواهید چه نخواهید، بایستی این بار سنگین را بدوش بکشید، شورش تمرّد مدنی احتیاج به
سازماندهی وهدایت دارد ومردم کوچه وباز تا از سازماندهی گروهی بانام مشخص - البته نیکو مطمئن نشوند به دنبال کسی نخواهند دوید. اکنون در این جوّ سیاسی- بین المللی که رژیم ملایان زیر شمشیر دامقلس قرارگرفته وروزهای آخررا میشمارد، فرصتیست نیکوکه نبایست از دست داده شود، وما هم فقط از دورفقط خواهیم توانست درسطح بین المللی بصورت معنوی - عملی شما را حمایت کنیم، تا روزی پیش آید که این خلا ایجاد شده بین ما پرگشته و به اتحاد درراه پیش بردن کشور به سوق خردگرائی پبردازیم.
دکتر خرمشاهی