آيا انتخاب شخص خاصي به عنوان رئيس جمهور براي ما اهميتي بنيادين داشته و ارزش حياتي براي نظام دارد؟ اين پرسشي است که ارزيابي پاسخ داده شده به آن مي تواند نگاه پاسخ دهنده را در مورد ميزان ريشه يابي ستونها و نهادهاي سياسي نظام روشن نمايد.
اگر پاسخ به اين پرسش مثبت است طبيعتاً قايل به اين انديشه، بر اين باور است که ريشه هاي انقلاب هنوز در بستر اجتماعي جاي نگرفته و بيش از استراتژي هاي کلان نظام که از ديدگاه باورمند به اين عقيده هنوز عمق اجتماعي ندارد، اشخاص تعيين کننده بوده و انتخاب يک فرد خاصي مي تواند به بقا يا نابودي انقلاب بيانجامد. چنين ديدگاهي کاملاً نسبت به کارکرد سيستم، رهبري و نهادها در کسب حمايت اجتماعي بدبين است و خواسته يا ناخواسته بر اين باور است که نظام در عمل شکست خورده و بايد با « افراد» و نه « ساختار» در پي « بقاء» بود.
اگر پاسخ به اين پرسش منفي است، معتقد به اين انديشه بر آن است که انقلاب با تکيه بر آرمانهاي ريشه گرفته در بدنه اجتماعي ( تا حد قابل قبولی) مسير خود را يافته و با توجه به برنامه هاي اصولي نظير سند چشم انداز بيست ساله عملاً چارچوب حرکتي دولت آينده مشخص است و « شخص رئيس جمهور» با توجه به لياقت هاي خود در اين مسير فقط قادر است بر سرعت و قدرت مانور قوه مجريه تاثير گذارد و عملاً به دليل ساختارمند شدن سيستم اثرگذاري آن « حياتي» نخواهد بود هر چند در تاثيرات آن بر زندگي توده ها شکي نيست، زيرا نظام به عنوان يک کل همواره سايه خود را بر تمامي تصميمات اعمال کرده و حدود فعاليت ها را به سود منافع مردم و آرمانهاي انقلاب تعيين خواهد نمود.
صاحب اين قلم، بر اين اعتقاد است که هويت رئيس جمهور برگزيده هر چند مهم است ولي به هيچ وجه نبايد حياتي برشمرده شود زيرا:
الف- کساني که مي کوشند با حياتي نمايش دادن انتخاب کانديداي خود بر وزن وي بيفزايد، عملاً از وزن نظام و انقلاب و رهبري مي کاهند.
ب- نظام نشان داده است ( به ويژه در سالهاي اخير) که در برابر ضربات وارده از درون و بيرون از انعطاف و قدرت مانور مناسبي برخوردار است لذا احتمال آن که انتخاب فرد خاصي به عنوان رئيس جمهور به حيات نظام ضربه کاري وارد سازد زياد نيست.
ج- « حياتي» نشان دادن انتخاب رئيس جمهور عملاً اين انتخاب را از سوژه اي « سياسي» به سوژه اي « امنيتي» تبديل مي کند و طبيعتاً از عمق آزادي هاي مردم در انتخاب مي کاهد و زمينه را براي حذف يا کنار زدن آنان که گمان مي کنند حضورشان در صحنه تبعات امنيتي در آينده دارد، فراهم مي کند.
د- تاکيد بر حياتي بودن انتخاب کانديداي خاصي که ورود او حافظ انقلاب و اصول و … خواهد بود، عملاً باعث مي شود فرداي روز انتخابات در صورت عدم گزينش فرد مذکور، بحران توجيه شکست به همه لايه ها رسوخ کرده و شکست وي، شکست انقلاب تلقي شده و « نه» به نظام به شمار رود که عقلاً اين روند نادرست و مذموم است.
advertisement@gooya.com |
|
ه- « حياتي» شمردن انتخاب يک کانديداي خاصي ممکن است هوادارانش را وادارد از همه ظرفيتهاي سرمايه اي نظام به سود او هزينه کنند، نتيجتاً پس از پايان دوره انتخابات رياست جمهوري، اگر « او» برگزيده نشده باشد نظام باقي مي ماند و هزينه هاي کلان مصرف شده که عملاً شايد امکان احياء مجدد نداشته باشد. از اين رو، بر اين باورم که استواري نظام و مصلحت هاي عقلي و سياسي ما را وا مي دارد که به هيچ وجه انتخاب « فرد خاصي» را براي رياست جمهوري حياتي تلقي ننماييم.