advertisement@gooya.com |
|
پيرامون برنامهى انتخاباتى اصلاحطلبان بحثهاى متعددى در جريان است. بسيارى از داخل و خارج از كشور معتقدند كه برنامه انتخاباتى دكتر مصطفى معين، كانديد اصلاحطلبان شفاف و همه جانبه نيست. صداى آلمان گفتگويى داشت با عيسى سحرخيز، تحليلگر سياسى مقيم ايران. وى معتقد است، اگر خط قرمز محمد خاتمى حفظ نظام بود، خط قرمز كانديد اصلاحطلبان بايد حفظ منافع مردم و منافع ملى برآمده از جمهور باشد و با تغييراتى در قانون اساسى بايد موانع پيش پاى جامعه را بنيادىتر حل كرد.
دويچهوله: آقاى سحرخيز، اصلاحطلبان ايران با كانديد رياستجمهورىشان، يعنى آقاى دكترمصطفىمعين وارد كارزار انتخاباتى شدهاند. به نظر شما شاخصهاى اصلاحطلبانهى برنامهى ايشان كدام موارد هستند؟
عيسى سحرخيز: من تصورم اين است كه نمىشود جنبش اصلاحات را در ايران و يا اصلاحطلبهاى ايران را به همين راحتى عنوان كنيم كه نمايندهشان جناب آقاى معين است. زيرا همانطور كه مىدانيد، اگر جنبش اصلاحات را يك طيف وسيع ببينيم و كسانى را كه از آقاى خاتمى حمايت كردند و به او رأى دادند، بويژه در مرحله دوم، شاهد اين مسئله هستيم كه يك طيف وسيعى از حركت مسالمتآميز و اصلاحطلبانه در ايران حمايت كرده و مىكنند و اكنون نيز راهكارها و راهبردهاى خاص خودشان را كه در مواردى مىتواند متضاد باشد، بيان مىكنند. در همين جريان گروههاى هجدهگانه ما الان شاهد اين هستيم كه گروهى كه چسبندگى بيشترى به محافظهكارها داشت، الان نماينده محافظهكار يعنى جناب آقاى هاشمى را برگزيده است.
يك گروه صحبت از حمايت از آقاى كروبى مىكند. گروههاى كوچكترى نيز وجود دارند. يك گروه هم طبيعتا كه بخشى از نيروهاى اصلاحطلب پيگير و پيشرو جزو آنها هستند از آقاى معين حمايت مىكند. اما هنوز كسانى را هم در همين طيف جنبش اصلاحات داريم كه نامزدهاى خود را معرفى نكردهاند، در حال بررسى هستند يا برنامههاى مورد نظر خود را كه حاضرند از يك نامزدى، بشرط اين كه آن برنامهها را در نظر بگيرد يا قول اجرايشان را بدهد يا نيروهاى مشخصى را مطرح بكند، هنوز بهنظر من وارد كارزار نشدهاند و متاسفانه دارند دير وارد مىشوند. گروه ديگرى را داريم كه بحث تحريم انتخابات و عدم شركت در انتخابات را مىكند و آنها هم خودشان هر كدام بحث خاصى را دارند. بعضى كلا انتخابات را مردود مىدانند و حتى به نوعى بحث رفراندم را مطرح مىكنند. ولى طبيعتا نگاه بيشتر اين هست كه شركت كنند. در نتيجه ما با يك طيف بسيار گستردهاى مواجه هستيم كه از لحاظ شركت يا عدم شركت اختلافنظر دارند. ولى از سوى ديگر اين فضا كمك كرده كه بين اصلاحطلبها يك مرزبندى كه تا پيش از اين ناروشن بود و ملاحظات سياسى جلوى بيان آن را مىگرفت، مشخص شود، گروههايى كه اهداف و برنامههايشان با يكديگر همخوانى ندارند. در واقع آن دستهبندىهاى گذشته كنار رفته و يك دستهبندىهاى جديدى دارد شكل مىگيرد.
دويچهوله: البته تمامى كانديداها از جناحهاى مختلف حكومتى مشخص نشدهاند، تا بشود با برنامههايشان برخورد كرد، يعنى هنوز برنامههايشان را ارائه ندادهاند، ولى آن جناح از اصلاحطلبان كه شما معتقديد همان جناح پيشرو است و نامزد رياستجمهورىاش آقاى مصطفى معين هستند، به هر حال برنامههايى ارائه دادهاند. دراين برنامهها به نظر نمىآيد كه همان سياستهاى گذشته اصلاحطلبانه را پيش مىگيرند. از شعارهاى گذشته خبرى نيست، شعارهايى مانند «ايران براى ايرانيان» يا «توسعه سياسى» يا «آزادى احزاب و مطبوعات» يا «آزادى بيان» يا «برگزارى يك انتخابات آزاد». البته آقاى محمدرضا خاتمى صحبت از يك انتخابات آزاد مىكنند، ولى مشخص است كه انتخابات آزاد از نظر ايشان يعنى حضور اصلاحطلبان در انتخابات، در واقع يعنى حضور همه جناحهاى حكومتى. فكر مىكنيد چرا اصلاحطلبان از اين نوع خواستها دست برداشتهاند؟
عيسى سحرخيز: من فكر مىكنم تحليل جنابعالى يا دوستان ديگر يك مقدار بدليل اين كه مطبوعات را بستهاند و تريبون براى اين گروه از اصلاحطلبان وجود ندارد، شعارها خودشان را نشان نمىدهند. مثلا شما عنوان مىكنيد «چرا شعار ايران براى ايرانيان را نمىدهند»، درصورتيكه اگر به ميتينگ دو هفته پيشى كه در آنجا خانم كولايى معرفى شدند، نگاه كنيم، در آنجا دو شعار اساسى وجود داشت. يكى از آنها «ايران براى همه ايرانيان» بود و تاكيد بيشترى هم بر اين مسئله وجود دارد. روشنتر هم در واقع در صحبتها مطرح هست كه نگاه فارغ از مرزها و فارغ از ايدئولوژىهاى خاص است. همينطور وقتى صحبت اصلاحات مىشود، شعارى كه مطرح شده و بيان مىشود، اصلاحات يك گام به پيش است. يعنى تاكيد براين است كه آنچيزى كه آقاى خاتمى به عنوان شعارهاى انتخاباتى مطرح مىكرد، نه تنها جزو برنامه قرار دارند، بلكه ارزيابى آن چيزهايى كه مانع پيشرفت برنامه آقاى خاتمى شد و تعيين رهبردها و راهكارهايى كه آن موانع را مىتواند از بين ببرد، مدنظر قرار گرفته است. در نتيجه من فكر مىكنم آن چيزى كه مطرح مىشود، نبود يك تريبون مناسب و نبود رسانههاى مختلف است كه اين صحبتها و برنامهها را انعكاس دهند.
البته بايد به اين نكته هم توجه بكنيم كه هنوز ظاهرا برنامهها طراحى نشده و همان طور كه مطلع هستيد تيمى كه با آقاى معين كار مىكند و دارند برنامهى انتخاباتى را پيش مىبرند، اگر چه دو حزب مشاركت وسازمان مجاهدين به عنوان محور اصلىاش معرفى شدهاند، ولى در كنار آن از ديگر اصلاحطلبهايى كه ماهيت حزبى ندارند يا احيانا احزاب سياسى و گروههاى سياسى غيرفعال با آنها همكارى دارند، مذاكره و مشورت مىكنند. بعضى از آنها جزو تيم مشاورين آقاى معين هستند كه دارند برنامهها را مىنويسند. من فكر مىكنم كه آن چيزى كه الان ما بايد به آن توجه كنيم اين است كه يك تحول ايجاد شده است. نخست اينكه، آن وزنههايى كه پيش از اين به پاى اصلاحطلبها بسته شده بود و نمىگذاشت كه آنها حركت و پرواز بكنند و به سمت زمين كشيده شوند، بدليل اين صفبندىهاى جديد كنار رفته و آن عدم شفافيتى كه ما شاهدش بوديم و در واقع خود را در مجلس هفتم نشان داد، الان دقيقتر و روشنتر مشخص شده و در نتيجه اصلاحطلبهايى كه آنها را من پيگير و پيشرو مىنامم، آنها راحتتر و بدون تعارف و با شفافيت و روشنى بيشتر مىتوانند برنامههاى خود را اعلام كنند و مسلم بدانيد كه از جايگاه حقوق بشر، از جايگاه آزادى مطبوعات، از جايگاه آزادى احزاب و گروهها و حقوق شهروندى يك گام پيش هستند، آنهم نسبت به آن چيزهايى كه آقاى خاتمى مطرح مىكرد. ولى اين موانع جلوى برنامه و كار ايشان را مىگرفت. به تصور من موارد مىتواند جزو خواستها و برنامههاى گروه جديد و آقاى معين باشند.
ولى طبيعتا اگر آقاى معين در هفتهها و ماههاى آينده بخواهد جلوتر را نگاه كند و اگر فرض را بر اين بگيريم كه گروههاى داوطلبى كه تاكنون خارج از حاكميت تلقى مىشدند، آنها هم يا خودشان نامزدى را نداشته باشند، ولى بخواهند نگاهشان به انتخابات آينده باشد، آن موقع بخشى از برنامهها در عمل خواستههاى خود مردم است و من فكر مىكنم بيشتر مدنظر و جزو برنامهها قرار بگيرد كه اجرا شود. در صورتيكه اجازه انتخابات آزاد داده شود.
دويچهوله: البته مايلم اين را اشاره بكنم كه تنها منبع اطلاعات من در واقع سايت خود آقاى معين است و در آنجا من اشارهاى نديدم به شعار «ايران براى ايرانيان». اين شعار بدين جهت قابل اهميت است، چرا كه شعارى تأثيرگذار بوده كه و به نوعى مرزها را مىشكند...
عيسى سحرخيز: گفتم خدمتتان در آن ميتينگى كه آنها در دو هفتهى پيش سالن حجاب مطرح كردند در دو هفته پيش دو شعار بزرگ مطرح بود كه شعار اصلى «ايران براى همه ايرانيان» بود. ايشان در سخنرانى چند روز قبلشان هم باز كه آن جلسهاى كه آقاى رضا خاتمى را معرفى كردند، در آنجا هم تكيه كردند بر«ايران براى ايرانيان». فكر مىكنم آن بحث عدالتى را كه ايشان مطرح مىكنند و تكيه مىكنند بر عدالت جنسيتى، عدالت اقتصادى، عدالت قضايى و موارد از آن دست، طبيعتا در آن موارد شعار مزبور خود را بيشتر نشان مىدهد. مخصوصا تكيهاى را كه آقاى معين و تيمى كه با ايشان كار مىكنند بر روى قوميتها دارند. طبيعتا آن برآمده از حقوق اقليتهاى مذهبى، قومى و حتى سياسى است. همه برآمده از اين است كه همهى ايران و همهى ايرانيان را مد نظر دارند و طبيعتا نمىشود تصور كرد كه بشود در ايران حكومت كرد و حقوق گروههاى قومى و مليتى را ناديده انگاشت. حمايتهايى هم كه تاكنون در استانهاى مختلف شده، نشان مىدهند كه بدليل شفاف بودن و روشن بودن برنامهها، اين گروهها بيشتر به اين جريان اصلاحطلب نزديك شدهاند تا به افراد ديگرى كه خود را نامزد كردهاند.
دويچهوله: البته در كنار اين شعار به موارد ديگرى نيز مايل بودم اشاره كنم كه بهنظر مىآيد در برنامه ايشان در اين زمينهها دچار كمبود است، مثل تعيين سياست خارجى بهويژه مناسبات با ايالات متحده آمريكا كه ايشان خيلى گذرا به آن اشاره كردهاند و يا راهحلى براى معضل اتمى، مسئله آزادى بيان و مطبوعات كه بويژه اينها مواردى هستند كه جامعه و جوانان بشدت با آن درگير هستند.
عيسى سحرخيز: درست مىفرماييد. من فكر مىكنم كه هنوز اين برنامهها شروع نشده و در واقع دير هم شده است. ولى آن چيزى كه گذرا به آن اشاره شده و مشخص است و اتفاقا نكتهاى است كه مىتواند براى آقاى معين نكته برنده باشد، بحث وضعيتى است كه جريان اصلاحطلب در سياست خارجى دارد. جريان اصلاحطلب فارغ از گروههاى ديگر اين نگاه را دارد كه بايد بصورت شفاف، روشن و علنى بحث مذاكره با آمريكا را مطرح كرد و نيز مطرح كرد كه ما نمىتوانيم در دنياى كنونى بدون اينكه مشكل خود را با آمريكا حل بكنيم، مسئله را پيش ببريم. جريانهاى ديگر بويژه جريان نزديك به آقاى هاشمى، طبيعتا آنها كماكان مذاكرات پشتپرده را مدنظر دارند و جريان اصلاحطلب بايد تمام موارد را در يك فضاى شفاف و روشن بيان كند. موضع خود را طبيعتا در مورد استفاده از انرژى هستهاى در جهت صلحآميز بايد روشن سازد. در مورد آزادىها هم من فكر مىكنم آن چيزى كه مجلس ششم در پى آن بود و مواردى را هم بصورت طرح و لايحه مطرح كرده بود، مانند آزادى احزاب، تعريف جرم سياسى و تغيير قانون مطبوعات، آنها در واقع يك پيشفرضهايى است كه با توجه به اينكه تيم آقاى معين عمدتا برآمده از نمايندگان رد صلاحيت شده مجلس هفتم هستند، حرفها و برنامهها، اهداف و ايدهآلهايشان در اينجاها مطرح شده است.
نكتهاى كه آقاى معين بايد مشخص كند اين است كه چگونه آن برنامهها را در زمانىكه دولت و مجلس در اختيار اصلاحطلبها بوده، نتوانستند پيش ببرند، اكنون مىخواهند اين موانع و سدها را كنار بگذارند و موضوع را حل كنند. اما در شرايط فعلى يك نكته مثبت بهنظر من اين است: آقاى خاتمى ملاحظات خودش را داشت. آقاى خاتمى فكر مىكنم دچار اين كابوس بود كه مبادا روزى گورباچف ايران بشود، اينكه در دوران رياستجمهورى ايشان نظام دستخوش تغييرات ساختارى نشود يا در مورد قانون اساسى مواردى كه حقوق ملت پايمال مىشود و ديگران مىتوانند از حق انتصابى خود استفاده كنند، امكان تغييرش داده نشود. خط قرمز آقاى خاتمى حفظ نظام بود. در صورتيكه جريان اصلاحطلب كنونى خط قرمزش را منافع مردم، منافع ملى و برآمده از جمهور مىداند و خودش را رياستجمهورى مىداند و فكر مىكنم در پى اين است كه آنها را بدون تعارف با طرف مقابل مطرح كند و حقوق مردم را به آنها بازگرداند و طبيعتا بايد در يكى دو ماه آينده ما شاهد اين باشيم كه اين موارد بصورت ريز و كاربردى هم از لحاظ نظرى و هم از لحاظ عملى روشن شود و به مردم عرضه گردد.
دويچهوله: اخيرا با آقاى دكتر ابراهيم يزدى مصاحبه داشتم وايشان يك نكتهاى را گوشزد كردند و آن اينكه اصلاحطلبان بايد بگويند كه برنامههايشان را چگونه مىخواهند اجرا كنند. در غير اينصورت دچار همان معضلاتى خواهند شد كه دستوپاگير آقاى خاتمى شدند. آقاى خاتمى مشخص كردند كه دو مانع عمده براى پيشبرد برنامههاى اصلاحى ايشان وجود دارند: يكى محدود بودن اختيارات رياستجمهورى و ديگرى حق نظارت استصوابى شوراى نگهبان. حالا با توجه به اين دو مورد كه بصورت لوايح دوگانه به مجلس داده شد، فكر مىكنيد آقاى معين چهكار مىتوانند بكنند. در غير اينصورت ايشان به همان فرجام آقاى خاتمى دچار خواهند شد؟ يعنى خطر تبديل شدن به يك تدراكاتچى.
عيسى سحرخيز: ببينيد آقاى خاتمى وقتى آن لوايح را در دستور كار خود قرار داد و متأسفانه پيگيرى لازم را هم براى اجرا شدن آن از طريق استفاده از نيروى مردم نكرد، عرصه را واگذارد. ايشان در زمانى مىخواست اينكار را بكند كه اكثريت اصلاحطلب در مجلس ششم حاكم بود و مىتوانست كار خود را پيش ببرد. الان مشكل آقاى معين، يا هركس ديگر كه از طرف اصلاحطلبها بيايد، اين است كه بايد در شرايطى كه مجلس هفتم روى كار است و افرادى هستند كه برگزيدگان مردم نيستند و به حق راهيافتگانى هستند كه اوامر را اجرا مىكنند، در اين شرايط طبيعتا نگاه به مجلس نخواهد بود. نگاه به مردم و بدنه جامعه خواهد بود و بايد تلاش شود كه از اين نيروها از طريق احزاب و گروههاى سياسى، سنديكاها، سازمانهاى غيردولتى و جنبش دانشجويى و جنبش زنان استفاده شود و خواستههاى خود را به جريان مقابل از طريق قدرت و از طريق اعمال قدرت اجتماعى تحميل بكنند. نگاه ديگر بايد اين باشد كه اگرچه آقاى خاتمى بحث حذف نظارت استصوابى و بحث اختيارات رييسجمهور را مطرح كرد، در اينجا هم تكيه بايد بر تغييرات خاص در قانون اساسى باشد كه در آنجا و از آن طريق بتوان مشكلات را بنيانىتر حل كرد و نه يك يا دو مورد خاص را. بلكه بايد قدرت حاكميت مردم را در مقابل جريانها ونهادهاى انتصابى با تغييرات لازم در قانون اساسى تثبيت كرد و اگر اين كار صورت نگيرد، آن مشكلات موردى طبيعتا همانطور كه موانع را در پيش پاى سيدمحمدخاتمى مىگذاشتند، درمقابل جريان اصلاحات هم خواهند گذاشت. اصلاحطلبها بايد از ابتدا وپيش از آنكه در دور بعدى انتخابات شركت بكنند، شفاف و روشن بگويند كه ما مىخواهيم اين كارها را انجام دهيم و اگر جلوى ما را بگيريد، ما در انتخابات يا شركت نمىكنيم يا بگونهاى خاص در آن شركت مىكنيم. يعنى پيششرط حضور در انتخابات بايد اين باشد كه ما آمدهايم اين تغييرات را در جهت منافع و خواستهاى مردم بدهيم و اين رمزى است كه مىتواند آنها را پيروز كند و بخشى از اكثريت خاموش مردم را كه الان نگران هستيم در انتخابات شركت نكنند، آنموقع به صحنه برگرداند.
دويچهوله: حالا فكر مىكنيد كه صلاحيت آقاى معين مورد تاييد شوراى نگهبان قرار بگيرد؟
عيسى سحرخيز: من فكر مىكنم كه هم تحولات داخلى و هم تحولات بينالمللى بگونهاى است كه شوراى نگهبان و جريان اقتدارگرا را براى استفاده از حربهى رد صلاحيت دچار ترديدهاى اساسى كرده است. اولين مسئله اين است كه در جريان خود محافظهكاران واقتدارگرايان، اختلافات شديد است. شكافهاى اساسى بروز كرده و آنها اگر نتوانند بر روى يك فرد به توافق برسند و خود را از پيش شكستخورده بدانند، طبيعتا براى اينكه در صحنه سياسى يك نوع موازنهاى را برقرار بكنند تلاش خواهند كه تعداد نامزدهاى اصلاحطلب هم حتىالامكان افزايش پيدا كند و هم آراى اصلاحطلبها شكسته شود، تا شايد آنها بتوانند در اين وضعيت و از اين نمد كلاهى براى خود بدوزند. فشارهاى داخلى هم بر روى انتخابات آزاد بالاست و افراد اگر مطمئن نشوند كه انتخابات آزادى صورت مىگيرد، آنموقع مشاركت نخواهند كرد و اين به معناى نبود مشروعيت در نظام است كه مىتواند پيامدهاى سنگينى را در پى داشته باشد. در صحنه بينالمللى هم در شرايطى كه در كشورهاى اطراف ما دارد انتخابات آزاد برگزار مىشود و در آنجاها اقتدارگرايان بر روى انتخابات آزاد مانور مىدهند، خودشان دستشان بسته است كه بخواهند روشهاى اعمال شده در كشورهاى مستبد و ديكتاتورى را عمل كنند. كشورهاى اروپايى، آمريكا، ژاپن و غرب هم من فكر مىكنم كه بيش از گذشته اكنون بر روى دمكراسى، انتخابات آزاد و حقوقبشر تاكيد مىكنند و هر چه ما پيشتر مىرويم اين خواستهها علنىتر و روشنتر بيان مىشوند و طبيعتا جريان اقتدارگرا نمىتواند چشم خود را ببندد و بگويد كه من مانند انتخابات مجلس هفتم، يك انتخابات غيرآزادى را برگزار مىكنم و برايم مهم نيست كه افكار عمومى، داخلى و خارجى چه مىگويد. در مورد يك نمايندهى مجلس شايد افكار عمومى بينالمللى لب فرو ببندد، ولى در مورد رياستجمهورى يك كشور و كابينهاى كه آنها تشكيل مىدهند و كسانى كه بايد با آنها وارد مذاكره و گفتگو شوند، به اين راحتى دنيا چشم خود را نمىبندد و اين احتمال وجود دارد كه در صورت نبود يك انتخابات آزاد كه در آن رييس جمهور نماينده اكثريت مردم يا جمهور باشد، اين امكان وجود دارد واين يك پيشفرضى است كه كشورهاى دنيا آن را به رسميت نشناسند و يا حداقل اين است كه مراودات سياسى و اقتصادى خود را به حداقل برسانند و يا مانعش شوند.
ما شاهد بوديم كه در اواخر دوران آقاى هاشمى ميزان رفت و آمد ديپلماتيك به حداقل خود رسيده بود و اين آقاى خاتمى بود كه با درايت و سياست تنشزدايى و بيش از همه اتكا به رأى بالاى مردم، توانست با ديگران وارد گفتگو شود، شعارهاى خود را مطرح بكند، با آنها مذاكره بكند و براى ايران يك اعتبارى را بياورد و از همه مهمتر اين است كه جلوى تهديدها را با اتكا به آراى مردم و مردمى بودن خود اين خطرها را رفع و دفع كند. جريان ديگرى كه نتواند نماينده ملت باشد يا بتواند حداكثر ۱۰ تا ۱۵ درصد آراى مردم را داشته باشد، هيچوقت نمىتواند اين خطرها را دفع كند. نمىتواند مقبوليت و مشهوريت داخلى و بينالمللى داشته باشد و طبيعتا از منافع ملى و مصالح بينالمللى ايران دفاع كند. اين مسائل داخلى و بينالمللى موارد اندكى نيستند كه جريان اقتدارگرا بتواند براحتى بر آن چشم ببندد و بگويد كه من براحتى نامزدها را رد مىكنم. در يك شرايط مناسب نه تنها آقاى معين، بلكه ديگر اصلاحطلبانى كه خودشان را نامزد بكنند، بايد بتوانند اين بخت را داشته باشند كه بدون گير كردن در فيلتر شوراى نگهبان، به صحنه بيايند و خود را بر روى باسكول آراى مردم وزن كنند.
دويچهوله: حال سئوال آخر. فكر مىكنيد آقاى هاشمىرفسنجانى بالاخره وارد ميدان انتخابات خواهند شد؟
عيسى سحرخيز: آقاى هاشمى طبيعتا ازهمين الان وارد ميدان هستند و برعكس ديگران كه دچار مشكل هستند، ايشان بهراحتى دارند از امكانات دولتى براى كار تبليغات خود استفاده مىكنند. ايشان در جايگاه رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام جايگاه يكى از ائمهى جمعه، شخصيتى كه دائم برنامههاى داخلى و خارجى را برايش طراحى مىكنند و ايشان حضور پيدا مىكند، ملاقات مىكند ، سخنرانى مىكند، دارد از فضا و بيتالمال استفاده مىكند و كار تبليغاتى خود را تا آنجائيكه مىتواند انجام مىدهد و سعى مىكند كه با عدم اعلام لازم، دو طرف مقابل را، يعنى هم اصلاحطلبها و هم محافظهكاران را در مورد برنامه خود دچار سردرگمى كند. عمدتا هم اين جريان اقتدارگرا است كه دچار مشكل است، چرا كه بههرحال اصلاحطلبها تا حدودى تكليف خود را مشخص كردهاند، ولى نمىتوانند از تريبونهاى مملكتى استفاده كنند و حتى اجازه نمىدهند كه رسانه و روزنامه خودشان را هم داشته باشند. به هر حال آقاى هاشمى الان دارد كار خود را انجام مىدهد.
برداشت من اين است كه آقاى هاشمى در انتظار اين است، ببيند كه جريان اقتدارطلبها چگونه اصلاحطلبان را كنار مىگذارند و ببيند كه رقيب اصلىاش كانديد اصلاحطلبهاى پيگير و پيشروست يا فردى مثل آقاى كروبى يا آقاى عارف. طبيعتا ايشان مىتواند خود را در اين صحنه پيروز فرض كند. نكته دوم اين است كه من فكر مىكنم آقاى هاشمى مىآيد كه براى خودش آن اعتبار و حيثيتى كه در انتخابات مجلس ششم خدشهدار شده بود را برگرداند و پيششرط اين اقدام اين است كه مطمئن شود در دور اول انتخابات پيروز خواهد شد. آنچيزى كه الان نظرسنجىها نشان ميدهد اين است كه آقاى هاشمى در حال حاضر چنين رأيى را ندارد. احتمال بسيار بالايى دارد كه انتخابات به مرحله دوم برسد و طبيعتا در مرحله دوم بسيارى از نيروها مىتوانند در مقابل ايشان اتحاد نانوشتهاى را داشته باشند و آن موقع در مرحله دوم شكست خواهد خورد و اين براى ايشان بىاعتبارى بالاترى به همراه خواهد آورد. ايشان طبيعتا فضا را در شرايطى كه رسانههاى ملى در اختيارش است، رسانههاى تبليغاتى وجود دارد، تريبونهاى مختلف در اختيار ايشان است، طورى فراهم مىكند كه مطمئن شود در مرحله اول پيروز خواهد شد. در آنصورت احتمال آمدن آقاى هاشمى افزايش پيدا مىكند و شرط آن هم اين است كه بخشى از اصلاحطلبها را از رقابت كنار بگذارند.
دويچهوله: آقاى سحرخيز خيلى متشكرم از توضيحات مبسوطى كه در اختيار ما گذاشتيد.
عيسى سحرخيز: خواهش مىكنم.