جمهوري اسلامي در آستانه تقابل نهايي با آمريكا؟
افزايش چشمگير تكاپوي ديپلماتيك دستگاه سياسي ايالات متحده در هفته هاي اخير بر كسي پوشيده نيست. پس از اعلام "حمايت" آقاي جرج بوش از مبارزات مردم ايران در راه دمكراسي، بيانات ترديد ناپذير خانم كاندوليزا رايس در تور اروپايي او، ملاقات هنري كيسينجر با ولاديمير پوتين و اظهارات يوگني پريماكوف مبني بر احتمال حمله ي آمريكا به تاسيسات هسته اي ايران، به نظر ميآيد "مقام" جمهوري اسلامي ايران به عنوان يكي از سه محور شرارت با يك درجه ترفيع به "محور اول شرارت" ارتقاء يافته است.
"جنگ هسته اي" ميان اتحاديه ي اروپا و حکومت روحاني ايران ادامه دارد و همچنان براي تئوري "محور شرارت" خوراك اتمي ميپروراند.
آقاي رفسنجاني مرد قدرتمند همه ي ادوار جمهوري اسلامي و رئيس جمهوری احتمالي دور آينده با هزار زبان "ديگر نه پنهان" و كاملا آشكار از "شيطان بزرگ" طلب دوستي ميكند.
اتحاديه اروپا در مقابل پافشاري ايران بر بخشي از حقوق خود مبني بر امكان برخورداري از فن آوري هسته اي، به آمريكا نزديكتر ميشود. وحشت از "كلاهك هاي اتمي اسلامي " نشسته بر سر كروزهاي اكرايني و "شهاب" هاي كره اي، يوشكا فيشر، پاسيفيست ديروز و دومين مرد قدرتمند آلمان امروز را بيشتر و بيشتر به آغوش "عمو سام" سوق ميدهد.
. . . و سرانجام شبح "خاورميانه بزرگ" همچنان بر فراز منطقه و جهان گسترده است.
در حالي كه تئوريسين هاي نو محافظه كار در طرح خود به كمتر از تغيير تمام حكومتهاي منطقه و استقرار "دمكراسي" در تمامي آنها رضايت نميدهند، در اين راستا آنها نزديكترين متحد ديرپاي ايالات متحده در منطقه، يعني عربستان سعودي را نيز از شموليت برنامه خود خارج نميدانند.
با اين حساب آيا يك ايران اسلامي، با يا، بدون برنامه اتمي، با يا، بدون حكومتي آمريكادوست در نقشه جديد خاورميانه جايي دارد؟
پس از انتخاب مجدد جرج دبليو بوش در نوامبر گذشته، "شهروند" در يك نظرخواهي از طيف نسبتا وسيعي از سياستمداران ايراني، نظر آنها را درباره سياست دولت دوم جرج بوش نسبت به ايران جويا شد. سئوالي كه آن روز همچنان در ميان زمين و آسمان معلق ماند، اين بود كه:
چرا بايد آقاي رئيس جمهوري با وجود تاييد سياستهايش توسط مردم آمريكا به تغيير آنها بپردازد؟
آيا خوشبيني غريب جمله ي سياستمداران چپ و راست و حكومتي و اپوزيسيون ايراني پس از انتخاب مجدد جرج دبليو بوش، يادآور خوشبيني حكومت عراق نيست كه تا لحظه ي آخر، حمله نظامي را يك "بلوف" بزرگ حول ميز پوكر سياست آمريكايي ميپنداشت؟
پرسش های يادشده "شهروند" را بر آن داشت تا در اين رابطه به پرس و جوي مجدد ميان سياست ورزان ايراني بپردازد.
در بخش اول اين سلسله با آقاي حسين انصاري راد سياستمدار اصلاح طلب و رئيس كميسيون اصل نود مجلس ششم به گفت و گو نشستيم.
خ. ش
آقاي انصاري راد اظهارنظرهاي سياستمداران آمريكا در رابطه با حمله نظامي به ايران ابعاد جديدي به خود ميگيرند. نظر شما در اين رابطه چيست؟
ــ اين كه آمريكا در تلاش است تا ايران را با استراتژي سياسي خود در خاورميانه هماهنگ كند و تضاد موجود ميان سياستهاي ايران و سياستهاي آمريكا در منطقه را حل و فصل كند، طبيعي است. آمريكا مصالح خود را با مصالح خاورميانه مربوط ميداند و در نتيجه درصدد است كه تضادهاي موجود در اين رابطه را از ميان بردارد. اما اينكه بخواهد اين عمل را به شيوه حمله نظامي به ايران انجام دهد موجب طرح مسائل و سئوالاتي خواهد شد كه ميتوانند مورد بحث قرار گيرند.
واقعيت اين است كه ايران با عراق و افغانستان قابل مقايسه نيست. ايران كشوري است كه قانون دارد، مجلس دارد، انتخابات دارد و در مجموع اراده ي عمومي در اداره امور بدون نقش نيست. ايران از آغاز انقلاب انتخابات متعددي داشته است و مسئولان به هر حال با نوعي انتخاب و راي مردم برگزيده شده اند، گرچه شكل انتخابات موجود بدون نقص نيست و اينكه تا چه حد تبلور اراده ي عمومي است ميتواند مورد بحث قرار گيرد، اما در جمع وضعيت ايران با طالبان در افغانستان و صدام در عراق بسيار متفاوت است.
بگذاريد همين جا بر مواضع آمريكا نسبت به عراق، پيش از حمله نظامي و واكنش هاي موجود انگشت بگذاريم. از خاطر نبرده ايم كه برخوردهاي آمريكا و متحدان وي در سطح بين المللي، تهديدها و . . . تشابه غريبي با مواضع روز آمريكا در رابطه با ايران داشتند. در آن روزها نيز غالب سياستمداران از جمله درون حكومت صدام فكر ميكردند آمريكا در لحظه آخر از حمله باز خواهد نشست. آيا فكر نميكنيد تاريخ تكرار ميشود؟ و امكان حمله ي نظامي به آمريكا را جدي نميپنداريد؟
ــ به نظر من مقامات و مسئولان ايران بايد اين امكان را جدي بگيرند. و سياستها بر اين اساس تنظيم شوند.
گفته ميشود بخشي از نيروهاي صاحب نفوذ در حكومت ايران بنابر برنامه هايشان به حمله نظامي آمريكا روي خوش نشان ميدهند در اين رابطه نظر شما چيست؟
ــ به نظر من آن دسته از افراد كه چنين تفكري دارند يا دانا نيستند و ساده و خام هستند و يا به سرنوشت كشور و مسائل مملكت علاقه ندارند، به عقيده ي من آنها كه به مصالح ايران علاقه داشته باشند و بينش صحيحي هم داشته باشند نميتوانند از حمله آمريكا استقبال كنند.
شما به عنوان يكي از سياستمداران قديمي جمهوري اسلامي ايران اتخاذ كدام برخورد ايران را در مقابله با تهديد موجود صحيح ميدانيد؟
ــ اسلام اساس قانون اساسي ايران قرار دارد و سياستمداران ايران ميگويند كه مطابق با موازين اسلام سياست ميرانند. اسلام اصولا طرفدار صلح است. من تعاليم قرآن و پيشوايان معصوم را مبتني بر صلح جويي، آرامش و عقلانيت ميدانم و در مقابل جنگ را مطابق اين تعاليم نميشمارم. من اين را به عنوان كسي ميگويم كه سالهاي سال دين و تعاليم ديني را بررسي كرده ام و تخصص من در شناخت دين و تعاليم ديني براساس ضوابط و قواعد مقبولي است كه امروز در حوزه هاي متعارف ديني اعمال ميشود. قرآن مجيد حتي در حين جنگ، صلح را نفي نميكند. تعاليم قرآن مجيد ميگويند، هر گاه دشمنان پيشنهاد صلح كردند آغوش خود را بگشاي و در جاي ديگري آمده است كه حتي اگر احتمال خيانتي در پيشنهاد صلح وجود داشته باشد باز هم صلح مقدم است. در نهج البلاغه همچنين آمده است: "صلحي را كه دشمن تو را بدان دعوت ميكند هرگز نفي نكن". حضرت در خلال همين گفته ميفرمايد: "صلح آرامش است براي نيروهاي مسلح و زمينه اي است براي تامين رفاه و امنيت مردم كه وظيفه اوليه حكومت است."
در هر حال صلح و عقلانيت مبناي سياست و تعاليم ديني است كه مسئولان نظام جمهوري اسلامي ايران ادعا ميكنند كه بر مبناي آن كشور را اداره ميكنند. لجاجت و خشونت ديپلماسي هم از ديدگاه تعاليم پيامبر ما كاملا منفي و منكر است.
تصميمات سياسي بايد با تكيه بر خرد و مصالح كشور و همچنين به دور از تعصب اتخاذ شوند.
برخي صاحبنظران ميگويند ايران با نظام اسلامي به آن شكل كه اكنون وجود دارد، در نقشه ي "خاورميانه بزرگ" كه توسط محافظه كاران جديد در اطراف آقاي جرج بوش طرح شده است نميگنجد و تنها يك نظام دمكراتيك مبتني بر راي مردم ميتواند ايران را به طور قطعي از سايه ي حمله نظامي آمريكا خلاص كند. ...
ــ به اعتقاد من براي استقرار يك نظام مردم سالار، ايران به اشاره و رهنمود هيچ مقامي و همچنين اقتدا به جايي نياز ندارد.
حركت به سمت مردم سالاري نبايد به دليل ترس از جايي باشد. اتكا به اراده مردم دقيقا همان چيزي است كه در قانون اساسي آمده است. واقعيت اين است كه بدون پشتوانه راي مردم هيچ مقام و سياستي مشروعيت ندارد. مسئولان و مديران موظف هستند خودشان را با راي مردم هماهنگ كنند.
انتخابات آزاد يك ضرورت قانون اساسي است كه بايد رعايت شود. در اين رابطه مسئولان جمهوري اسلامي نبايد براساس اينكه ديگران چه ميگويند، الان چه خطري وجود دارد يا ندارد عمل كنند. آنها بايد خود را به مردم سالاري و انتخاب آزاد توسط مردم مقيد بدانند زيرا قانون اساسي آنها را مقيد كرده است.
اما برخي از ياران نزديك اين نظام كه از اول راه همراه جمهوري اسلامي بوده اند الان به اين نتيجه رسيده اند كه ساختار موجود به آنچه شما ميگوييد يعني مردم سالاري و انتخابات آزاد اجازه ي حيات نميدهد.
ــ آنچه من ميگويم نص صريح قانون اساسي است. قانون اساسي ميگويد خدا انسان را بر سرنوشت خود حاكم ساخته و هيچ گروه و شخصي حق ندارد اين حق الهي را از مردم سلب كرده و يا در جهت منافع شخصي و گروهي خود مصادره كند. اين پايه و اساس قانون اساسي است و كلا بنياد نظام بر اين اصل استوار است و بنيادي بودن آن سبب ميشود كه بر تمام اصول ديگر مقدم شمرده شود. هيچ اصل ديگري نبايد در تعارض با آن عمل كند.
advertisement@gooya.com |
|
يعني شما اميدوار هستيد كه در انتخابات رياست جمهوري اوضاع متفاوت از انتخابات مجلس هفتم باشد؟
ــ من معتقدم آزادي انتخابات بايد تضمين بشود و مردم از آن اطمينان بيابند. بايد زمينه براي شركت كامل و جامع مردم تامين بشود.
با توجه به نقش شوراي نگهبان آيا امكان عملي براي اين خواست قائل هستيد؟
ــ همانطور كه عرض كردم. هيچ قدرت، مقام و نهادي در تعارض با راي مردم مشروعيت ندارد و قانوني، شرعي و الهي نيست.
پيش بيني شما براي برخورد آينده آمريكا با ايران چيست؟
ــ به نظر من حمله به ايران كار آساني نيست. اين عمل براي منطقه، آمريكا و ايران امري خطرناك خواهد بود.
آقاي حسين انصاري راد از شما سپاسگزاريم.
گفت و گوي تلفني با تهران: 16 فوريه 2005