جمعه 21 اسفند 1383   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از اين آتش تا آتش ديگر، علي طهماسبي

رقص بر فراز آتش و عبور از آتش، آن هم در آستانه‌ رسيدن نوروز، مي‌تواند نمادي از آن باشد كه ما خود را در آتش مقدسي غسل تعميد مي‌دهيم تا هر پلشتي كه در خويش داريم همه را در اين آتش بسوزانيم

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




چهارشنبه سوري كه از راه برسد اسطوره‌ي آتش هم در ناخودآگاه قومي ما بيدار مي‌شود تا شايد به رمز و راز، حديث عبور از آتش را برايمان واگويه كند. به رمز و راز، از آن رو كه اين آتش معمولي و اين پديده شيميايي كه همراه باشعله و نور و سوزندگي است نمادي از آتش‌ مقدس ديگري است كه به‌نوبه‌ي خود حديثي و حكايتي دارد.

قداست آتش، در پاك كنندگي و گند زدايي آن است. اگر در اسطوره‌هاي ديني و ملي ما، آتش گزندي به ابراهيم و سياوش نمي‌رساند، نشانه‌ي پاك بودن آنان از دروغ و نيرنگ و فساد و تجاوز است. اگر در ادبيات غنايي ما مدام از آتش عشق سخن مي‌رود شايد به‌اين معناست كه عاشق در آتشي افكنده مي‌شود تا دوست‌داشتن‌هايش مدام پاكتر و ناب‌تر شود. در مضامين ديني هم، آتش دوزخ چيزي نيست جز براي سوزاندن پلشتي‌ها و پليدي‌ها.

پس رقص بر فراز آتش و عبور از آتش، آن هم در آستانه‌ي رسيدن نوروز، مي‌تواند نمادي از آن باشد كه ما خود را در آتش مقدسي غسل تعميد مي‌دهيم تا هر پلشتي كه در خويش داريم همه را در اين آتش بسوزانيم، آنچه سبب زردي و پژمردگي‌ِ ما و جامعه‌ي ما مي‌شود به آتش بسپاريم، و گلرنگ و سرخ فام، از آزمون آتش پاي به عرصه‌ي سال نو بگذاريم.

اما انگار حالا اين مناسك، همچون بسياري از مناسك ديگر، معناي خود را از دست داده است، مثل نماز و حج و زيارتمان، بي‌ اثر شده. مگر نماز در تعريف ديني همان نبود كه مردمان را از فحشا، تجاوز به حقوق ديگران، قتل و زشتي‌ها باز بدارد؟ مگر قبله قرار دادن آن خانه‌ي امن، وطواف بر گرد بيت‌الحرام، نمادي براي ايجاد جامعه‌اي امن و بي‌گزند در همين زمين نبوده است؟ مگر اين‌همه خانه كه براي خداوند در ميهن خويش مي‌سازيم و نامش را مسجد و خانه‌ي خدا مي‌گذاريم براي همين نيست كه ملكوت آسمان را در زمين هم ايجاد كنيم؟ پس كجا رفت آن وعده‌ها كه بي هراس از گزند و آسيب با هم راه برويم؟

مي‌گويد:

«درخت را از ميوه‌اش بشناسيد»

نهال دشمني، ميوه‌ي تلخ خود را مي‌دهد، نهال تزوير و دروغ و سلطه‌گري، ثمره‌ي خود را به‌بار مي‌آورد،. حاصل اين درخت، خرمن خرمن درد و رنج، بيماري و فقر، اعتياد و فحشا، و زندان و زنجير است.

اگر مناسك عبور از آتش را، آن گونه كه بايد پاس بداريم، و اين آتش عيني و مادي را نمادي از آن آتش مقدس بدانيم، شايد آنچه به‌ تزوير و دروغ و سلطه فراهم آمده و شكل گرفته است شايد اندك اندك رنگ ببازد و در اين آتش تاب ماندن نياورد.

اما آن آتشي را كه غير از اين آتش معمولي است در كجا و چگونه بايد يافت؟ كجاست آن آتشكده‌‌اي كه اين انبوه درد و رنج و بيماري و فقر و نابساماني را در آن افكنيم؟ چگونه از اين آتش معمولي، به آن آتش مقدس راهي پيدا كنيم؟

در متن مقدس، از آتشي ياد شده كه در قلب‌ها طلوع مي‌كند. در آن متن، اين آتش را «نارالله» ناميده است[1]. شايد همان است كه حافظ هم از آن ياد مي‌كند. همان آتشي كه نميرد هميشه[2]. يا شايد همان آتشي كه مولوي آن را آتش عشق مي‌خواند. اين آتش كه در قلب‌ها طلوع كند، همه‌ي آنچه از راه ستم و تزوير و دروغ فراهم آمده و شكل گرفته باشد، به‌كام خود نابود ‌كند[3]. همه‌ي عالم را اين گونه به آتش ‌كشاند[4]. آنچه را شايسته‌ي زندگي باشد ارج نهد و از پليدي و نكبت برهاند، خالص و پاكش‌كند.

اما آن كه جانش با پلشتي يگانه شده باشد چگونه با اين آتش روياروي شود؟. سياوشان كه در اين آتش، رقص پيروزي آغاز كنند، سودابه‌ها و كاوس‌ها خواهند سوخت، اگر چه بركناره نشسته باشند.

حالا ما هستيم، با اين همه مناسك ملي و ديني، اما با انبوه درد و رنج، نابساماني و پلشتي، گرفتار در توطئه‌هاي پيدا و پنهان. گرفتارِ تباهكاري‌هاي خويش و خويشاوند، در قحط آتش مقدس. سال نو هم در پيش است. آتشي بر زمين خواهيم افروخت حرمت مناسك را. اما اين مايه از نيكبختي را خواهيم يافت تا رقص بر فراز اين آتش را به رقصي بر فراز آن آتش ديگر بدل كنيم؟

علي طهماسبي

-------------
[1] - سوره‌ي 104(الهمزه)
[2] - از‌آن به دير مغانم عزيز مي‌دارند--- كه آتشي كه نميرد هميشه در دل ماست
[3] - همان سوره





















Copyright: gooya.com 2016